اطلاعات
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دست حق پشت و پناهت بازآ
چشم آرزومند نگاهت بازآ
هوش مصنوعی: ای دست خداوند، حمایتگر و پشتیبان تو دوباره به من نگاهی بنداز و بیا تا به آرزوهایم چشم بدوزم.
وی تودۀ ملت سپاهت بازآ
قربان کابینۀ سیاهت بازآ
هوش مصنوعی: ای هزاران نفر از مردم، بار دیگر به سپاه خود بازگردید، قربان گروهی باشید که در سایه کابینۀ تاریک شما قرار دارد.
سرخ و سفید و سبز و زرد و آبی
پشت گلی و قهوهای، عنابی
هوش مصنوعی: رنگهای سرخ، سفید، سبز، زرد و آبی، همراه با رنگ قهوهای و رنگ عنابی پشت گلها جلوهای زیبا و متنوع را به تصویر میکشند.
یک رنگ ثابت زین میان کی یابی؟
ای نقش هستی خیرخواهت بازآ
هوش مصنوعی: در این دنیا چه زمانی میتوانی به یک رنگ ثابت و پایدار دست یابی؟ ای نگارهی هستی، امیدوارم به تو باز گردم.
بازآ که شد باز،
با دزد دمساز،
هوش مصنوعی: برگرد که دوباره زمان تغییر کرده و با کسی همراستا شو که در کارهای نادرست یا ناپسند شریک است.
یک عده غماز
کرسینشین دور از بساط بارگاهت بازآ
هوش مصنوعی: یک گروه از افرادی که فقط پای صحبت قدرتمندان نشستهاند و از دور مینگرند، از خودت دور شو و به نزد ما برگرد.
کابینۀ اشراف جز ننگی نیست
این رنگها غیر نیرنگی نیست
هوش مصنوعی: کابینهٔ اشراف تنها موجب شرمندگی است و این رنگها هم هیچگونه صداقتی ندارند.
دانند بالای سیه رنگی نیست
قربان آن رنگ سیاهت بازآ
هوش مصنوعی: رنگ سیاه تو را میشناسم و میدانم که در حقیقت هیچ چیز بالاتر از آن نیست. بگذار تا دوباره به تو نزدیک شوم.
از گرگ ایران پاره کن تا اشرار
دلال تا یوسففروش دربار
هوش مصنوعی: از گرگهایی که در ایران هستند فاصله بگیر تا به دلالهای بد و آدمهایی که به یوسففروشی در دربار مشغولند، نزدیک نشوی.
از دزد تا یعقوب آل قاجار
افتاده در زندان چاهت بازآ
هوش مصنوعی: از دزد تا یعقوب آل قاجار، همه در چاه تو افتادهاند و در انتظار فرصتی برای بازگشت هستند.
کردی تو رسوا،
هر فرقهای را،
هوش مصنوعی: تو هر گروهی را رسوا کردی،
شیخ و مکلا
شد سیلیخور طرف کلاهت بازآ
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر فشارها و مشکلاتی که بر تو آمده، به یاد گذشته و روزهای خوش برگرد و به خودت بگو که میتوانی دوباره از نو شروع کنی.
این آن قوامالسلطنه است ایمن شد
زن بود در کابینه مردافکن شد
هوش مصنوعی: این شخص قوامالسلطنه است که در این سمت مسئولیتهایی دارد، و حالا زن در کابینه به جای مردان قرار گرفته و توانسته جایگاه خود را پیدا کند.
اسکندر اشراف بنیانکن شد
ای آه دلها خضر راهت بازآ
هوش مصنوعی: اسکندر، که پایهگذار امپراتوریها و قدرتهای بزرگ است، به مانند خضر، راهنما و نجاتدهنده دلهای ناامید، دوباره به ما برگردد و با خود، امید و هدایت بیاورد.
چون افعی زخمی رها شد بد شد
گرگ از تله پا در هوا شد بد شد
هوش مصنوعی: وقتی افعی زخمی از بند رها شد، گرگ که در تله گرفتار شده بود، به وحشت افتاد و به صورت ناگهانی از فرار آغاز کرد.
روبه گریزان از بلا شد بد شد
جز این دگر نبود گناهت بازآ
هوش مصنوعی: باید بگویم که اگر از مشکلات و بلاها فرار کنی، در نهایت به بدی دچار خواهی شد؛ پس چیزی جز این نتیجه نخواهد بود. پس دوباره به اشتباهات خود نگاه کن و آنها را اصلاح کن.
ز اشراف بیحس،
ز اشرار مجلس،
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به افرادی اشاره دارد که از روی بیتوجهی و عدم احساس، در جلسات و محافل شرکت میکنند. آنها نه تنها از نیکی و فضیلت دورند، بلکه حتی از ناپسندترین رفتارها نیز متاثر نمیشوند. به عبارتی، این افراد نه تنها درک و حس خوبی ندارند، بلکه به انجام اعمال نادرست نیز عادت کردهاند.
ما با مدرس
سازیمشان قربانیان خاک راهت بازآ
هوش مصنوعی: ما برای تو ویژهکارانی هستیم که راهت را هموار میکنند و قربانی میدهند.
ایران سراسر پایمال از اشراف
آسایش و جاه و جلال از اشراف
هوش مصنوعی: ایران به شدت تحت تأثیر قدرت و ثروت اشراف قرار گرفته است و آنها آسایش و عظمت را برای خود به ارمغان آوردهاند.
دلالی نفت شمال از اشراف
ای بیشرف گیری گواهت بازآ
هوش مصنوعی: دلالی نفت شمال که به وسیله اشراف بیوجدان انجام میشود، تو را به یاد میآورد و از تو میخواهم که گواهی خود را بازگردانی.
کابینهات از آن سیه شد نامش
هر روسیاهی را تو بودی دامش
هوش مصنوعی: کابینهات به خاطر تو بدنام شد و هر فردی که در آن حضور داشت، به خاطر تو در سیاهی و ننگ به دام افتاد.
بر هم زدی دست بد ایامش
منحل شد از چند اشتباهت بازآ
هوش مصنوعی: به خاطر اشتباهاتت، روزگار را بر هم زدی و به همین دلیل دچار مشکلاتی شدهای. بهتر است دوباره فکر کنی و اصلاحاتی انجام دهی.
بذری فشاندی،
تخمی نشاندی،
هوش مصنوعی: تو بذری را کاشتی و تخمی را نشاندی،
رفتی نماندی
بازآ که تا گل روید از خرّم گیاهت بازآ
هوش مصنوعی: تو رفتی و نماندی، برگرد تا گلها دوباره از گیاهان خوشبو و شاداب جوانه بزنند.
حاشیه ها
این شعر و تصنیف رو عارف برای سید ضیاء الدین طباطبایی سروده و ساخته. سیدضیاء قبل از رضاشاه کابینه 90 روزه ای داشت که به کابینه سیاه معروف بود.
عارف قزوینی طرفدار جریان سیاسی سید ضیاء بود و این تصنیف رو براش ساخت ولی بعدا پشیمان شد!
لازم به ذکره که عارف قزوینی در سیاست خیلی فازهای چپندر قیچی داشت :) طرفدار یه جریان سیاسی میشده بعد میفهمید عجب اشتباهی کرده!...
عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در مسافرت اول ذیحجه ۱۳۴۰ به کردستان بعد از آنکه احساسات طبقات زحمتکش ایران را نسبت به آقا سید ضیاءالدین دیدم این را ساختم. در تهران مخالفین کابینهٔ سیاه اسنادی نماند که از این جهت به من ندهند ولی من تصور میکنم اغلب اینها آنهایی بودند که سید نفی و یا زجرشان کرده بود! علت طرفداری من از سید ضیاء اول این است که از طبقهٔ عامه به مقام وزارت رسیده و طلسم اعیانی را در هم شکست. دوم آنکه به واسطهٔ فعالیت و جدیت خود نمونهٔ بزرگی از اینکه لیاقت یک وزیر یا مدیر چیست نشان داد و برای آبادی کشور قدمهای بزرگ برداشت و شالودهٔ کارهای مفید ریخت که دوست و دشمن معترفند. سوم آنکه داغ باطله به اشراف زد و میرفت گریبان ما را از دست این طبقه رها نماید. افسوس که کارش ناقص ماند. میگویند سیاست خارجی او خوب نبوده چون دشمنانش زیادند و تهمت در ایران فراوان است و آسان، پس من در واقعیت این اسناد شبهه خواهم نمود. اگر وقتی این اسناد صورت حقیقی پیدا کرد البته گفتههای خودم را پس گرفته و سید را خائن خواهم شناخت.»
تاریخ قمریست برابر با سوم مرداد ۱۳۰۱.