شمارهٔ ۱۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
سلام استاد شجریان این شعر(تصنیف)را در کاست یوسف گم گشته با اندکی تغییر در متن (جهت جلوگیری از سیاسی شدن)بسیار زیبا اجرا کرده اند
گیتی و هرچه اندر، ز خشک و تر بسوزان
شفقت اگر با خشک و تر کردی نکردی
درست آن : گیتی و هرچ اندر ز خشک و تر بسوزان
شفقت اگر با خشک و تر کردی نکردی
عرض سلام و ادب ، وقت بخیر
این تصنیف کلا" سیاسی بوده، عارف قزوینی به مناسبت تاسیس اولین دورهء مجلس شورای ملی بعد از انقلاب مشروطه ،این تصنیف رو سروده و اجرا کرده ،
در مورد مایهء تصنیف،بیات زند بوده،پس از بر سرکارآمدن قاجار،نام ترک بر آن نهادند،بااینکه دورهءسلطنت قاجار طولانی بود ولی خوشبختانه نام و حالت اصلی بسیاری از گوشه ها و نغمات حفظ شد،به نوعی زمان قاجار و دربار قاجار ، تا حدودی زمینهء حفظ و شکوفایی موسیقی ایرانی را فراهم نمود
با سلام و احترام
آواز بیات ترک هیچ ربطی به سلسله ی قاجار ندارد تا با تغییر از زندیه به قاجاریه نام آن به بیات ترک تغییر یابد . استاد فقید محمدرضا لطفی در یکی از برنامه های شناخت موسیقی ایرانی در این باب توضیحات کاملی ارائه داده است ، که مختصرا" به این شرح است : از آنجاییکه این مایه و آواز ( از متعلقات دستگاه شور) متعلق به ترکهای قشقایی است ؛ از این رو بیات ترک نام گرفته است .
همیشه شاد و سلامت باشید
درود بر شما
" بیات " مخفف شدهء ابیات هست که در زبان آذری " بایاتی " گفته میشود.
نام " زند " نیز احتمال قریب به یقین مرتبط با نوع لحن در خواندن کتاب مقدسی با همین نام " زند " میباشد که در زمان قاجار به دلیل لجاجت با سلسلهء زندیه نام این آواز به
" بیات ترک" تغییریافت که بازهم بی ربط با ریشه های اصلی آن نیست، بخاطر اشتراکی که در اصل و نسب و روند گوشه ها با مقام آذری " قطار " دارد که با ترکیب بااشعار آذری،نوای زیبا و دلنشینی شنیده میشود.فارغ از سلیقه های مختلف در انتخاب نام ،مهمترین موضوع حفظ اصالت آنست .
انشاءالله شاد و سلامت باشید
البته در تایید بخش دوم سخنان شما : خدمات سلسله قاجار به هنر موسیقی ایرانی به خصوص در زمان ناصرالدین شاه غیر قابل چشم پوشی است .با گرد هم آوردن استادان به نام آن زمان مثل : میرزا عبدالله و بردار ایشان آقا میرزا حسینقلی ، صادق خان سرورالملک ، سماع حضور و دیگر اساتید و ثبت و ضبط صفحه از ایشان در حفظ این هنر والا کوشا بوده اند.
سلام
با مجلس شورا ز “عارف” گو جز این کار
فردا اگر کار دگر کردی نکردی
باسلام این شعرهم سیاسی هم دعاودست به دامان خدا شدن است روح عارف دلسوخته شاد🙏این شعررا استاد شجریان به زیبایی هرچه تمام تراجرا کرده اند🙏
عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «موقعی که از اسلامبول به تهران آمدم و از تهران به دیدن دوست عزیزم محمدکریمخان گزی میرفتم، در کمال تنهایی در بیابان فراخ (مورچهخورت) اصفهان که شکارگاه صفویه بوده به فکر وحشیت و بیحقیقتی جنس بشر افتاده و در همان صحرا عاصی شده دیوانهوار گفتم.»
تو عدل و داد ز نسل قجر مدار امید
که از نژاد ستم دادگر نمی آید
رحم ای خدای دادگر کردی؟ نکردی
ابقا به فرزند بشر کردی؟ نکردی
بر ما در خشم و غضب بستی؟ نبستی
جز قهر اگر کار دگر کردی نکردی
طاعون،وبا،قحطی، بگو دنیا بگیرد
یک مشت جو گر بارور کردی نکردی
آتش گرفت عالم ز گور بوالبشر بود
صرف نظر گر زین پدر کردی نکردی
گیتی و هرچه اندر، ز خشک و تر بسوزان
شفقت اگر با خشک و تر کردی نکردی
یک دفعه عالم بی خبر زیر و زبر کن
جنبنده ای را گر خبر کردی نکردی
جز خر کسی تن زیر بار غیر ندهد
گر امتی جز شیعه خر کردی نکردی
ملک کیانی را قجر چون دست خوش کرد
کوتاه اگر دست قجر کردی نکردی
---
دود این شعله طرفدار قجر کور کند
شررش تا به سر تربت خاقان گیرد
تا که آخوند و قجر زنده در ایرانند این
ننگ را کشور دارا به کجا خواهد برد
-
میخواستی دگر چه کند کرد یا نکرد
مردم، قَجَر به مردمِ ایران چهها نکرد
ای کور دیده مردم خودبین بیخرد
گر نیک بنگرید به جز بد به ما نکرد
با قیدِ اِلتِزام خیانت به مملکت
این پا به سر خطا و خیانت خطا نکرد
بیگانه را به خانه دو صد امتیاز داد
در خانه باز در به رخ آشنا نکرد
شاهنشهیِ دورهٔ کسرا نمود کسر
تا صفر زان زیاد به غیر از گدا نکرد
عارف چه شد که سید ضیا آنچه را که دل
میکرد آرزو، نتوانست یا نکرد
نی شه گرفت نی دو تن اشراف زد به دار
گر گویمش که بدتر از این کرد یا نکرد
سپاهِ عشقِ تو مُلکِ وجود ویران کرد
بنای هستیِ عمرم به خاک یکسان کرد
چه گویمت که چه کرده است خواهی ار دانی
بدان که آنچه که ناید به گفتوگو آن کرد
چه کرد عشقِ تو عاجز ز گفتنم آن کرد
به من که دورهٔ شومِ قَجَر به ایران کرد
خدا چو طُرّهٔ زلفت کند پریشانش
کسی که مملکت و ملّتی پریشان کرد
الهی آنکه به تنگِ ابد دچار شود
هر آن کسی که خیانت به مُلکِ ساسان کرد
به اردشیرِ غیورِ درازدست بگو
که خَصم مُلکِ تو را جُزوِ انگلستان کرد
خرابی آنچه به دل کرد والیِ حُسنش
به اصفهان نتوان گفت ظلّ سلطان کرد
چو جغد بر سرِ ویرانههای شاه عباس
نشست عارف و لعنت به گورِ خاقان کرد
مرد و زن قجر بود این فرقشان که هست
آن مملکت خراب کن این دل خراب کن
ای طرّهات کلف به رخ آفتابکن
روی تو آفتاب و مه اندر نقابکن
تیر نگاه چشم تو رستم به غمزه دوز
مویت کمند گردن افراسیابکن
آهوی جان شکار دو چشمت به گاه خشم
از یک نگاه تند دل شیر آبکن
آوخ ز دست مردم چشمت فتادهاند
دنبال خانه دل مردم خرابکن
یک مرد انقلابی از این دور انقلاب
ای زن نشد چو چشم تو شهر انقلابکن
مرد و زن قجر بود این فرقشان که هست
آن مملکتخرابکن این دلخرابکن
نابود باد خسرو آن کشوری که خواست
بیگانه در قلمرو مالکرقابکن
بر باد رفته باد هر آن مجلسی که هست
خاکش وکیل و خائن و دزد انتخاب کن

عارف قزوینی