گنجور

شمارهٔ ۱۸

شانه بر زلف پریشان زده‌ای به به به
دست بر منظرهٔ جان زده‌ای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی‌سر و سامان زده‌ای به به به
صف دل‌ها همه بر هم زده‌ای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زده‌ای به به به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زده‌ای به به به
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده‌ای به به به
تو بدین چشم گر عابد بفریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زده‌ای به به به
تن یک‌لایی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده‌ای به به به
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواَش
همچو سگ سنگ به دندان زده‌ای به به به
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زده‌ای به به به

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شانه بر زلف پریشان زده‌ای به به به
دست بر منظرهٔ جان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: تو با دست خود به تارهای بی‌نظم موهایش ناز می‌زنی و این کار چقدر زیبا و دل‌انگیز است. همچنین، با دست خود به زیبایی و جنبه‌های روحی‌اش اشاره می‌کنی؛ این هم بسیار حیرت‌آور است.
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی‌سر و سامان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: امروز چه اتفاقی افتاده که تو با این حالت و سر و وضع نامنظم به من نگاه می‌کنی؟
صف دل‌ها همه بر هم زده‌ای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: دل‌ها را با زیبایی‌های خود به هم ریخته‌ای، چه خوب! تا جایی که با نگاه‌های جذاب خود همگان را تحت تأثیر قرار داده‌ای. چه خوشحالم که چنین زیبایی را می‌بینم!
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: صبح وقتی که تو پیراهنی آشفته بر تن داری، از گریبان‌ات سر برآورده‌ای و این منظر زیبایی خاصی دارد.
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: ما از محبت و نگاه تو به خوبی مشخص هستیم، چرا که دیشب در خلوت این رندان شراب نوشیده‌ای و شگفت‌انگیز است.
تو بدین چشم گر عابد بفریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: اگر با این چشمانت عابدی را فریب دهی، جای تعجب نیست که شیطان صد بار تو را گول زده باشد.
تن یک‌لایی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: تنم مانند یک تکه پارچه نازک است و بازوی تو همچون سیل عشق روان است. آیا تو رستم دستان را به من زده‌ای که اینگونه احساس می‌کنم؟
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواَش
همچو سگ سنگ به دندان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: رقیب در حال تلاش و تلاش است، و تو هم با تمام قوا و عزم راسخ مشغول مبارزه‌ای و به گونه‌ای رفتار می‌کنی که انگار سرسختانه و با قدرت به او پاسخ می‌دهی.
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زده‌ای به به به
هوش مصنوعی: عارف به گونه‌ای صحبت می‌کند که دیگران نمی‌توانند. تو به مرزهای ناپیدا رفته‌ای و این باعث شگفتی و تحسین است.

حاشیه ها

1398/01/04 00:04
سرِ زمین

سلام
بیت دوم اصلاح شود
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که من...

1398/01/04 00:04
سرِ زمین

عذر میخوام :افتاب از چه طرف سر زده امروز که سر...

1398/04/13 13:07
رضا

بیت ششم مصرع اول به روایت محمد صالح علا
گر که عابد شود آشفته مویت چه عجب

1401/02/07 00:05
شکیب shakib.falaki@gmail.com

این تصنیف را زنده یاد نادر گلچین هم با ارکستر فرهنگ و هنر به سرپرستی فریدون ناصری هم خوانده است