گنجور

شمارهٔ ۱۷

بماندیم ما، مستقل شد ارمنستان
(ارمنستان ارمنستان شد ارمنستان)
زبردست شد، زیردست زیردستان
(دستان زیردستان زیردستان)
اگر ملک جم شد خراب، گو به ساقی
(گو به ساقی تو باش باقی تو باش باقی)
صبوحی بده زان شراب شب به مستان
(بده به مستان، بده به مستان)
بس است ما را هوای بستان
که گل دو روز است در گلستان
بده می که دنیا دو روز بیشتر نیست
مخور غم که ایران ز ما خرابتر نیست
بد آن ملتی کز خرابیش خبر نیست
(جانم خبر نیست)
آه که گر آه پر بگیرد
دامن هر خشک و تر بگیرد
بی خبران را خبر رسانید
ز شان بر ما خبر بگیرد
**********
ز دارالفنون به جز جنون نداریم
معارف نه، مالیه نی، قشون نداریم
برفت حس ملت آن چنان که گوئی
به تن جان به جان رگ به رگ خون نداریم
به غیر عشق جنون نداریم
چه خون توان خورد که خون نداریم
نداریم اگر هیچ، هیچ غم نداریم
ز اسباب بدبختی هیچ کم نداریم
وجودی که باشد به از عدم نداریم
پند پدر گر پسر بگیرد
دامن فضل و هنر بگیرد
ما ز نیاکان نشان چه داریم؟
تا که ز ما آن دگر بگیرد
به سر نی کله لیک فوج فوج سردار
به هر ده یراغ اسب بین شر و سالار
ز دربار دولت پی فروش هر روز
لقب با جوال می‌برند خرک‌وار
پسر اگر شام شب نداریم
چه بد است از لقب نداریم
تهی‌تو به سان دهل پر از صداییم
همه شاه وارث چه باک اگر گداییم

اطلاعات

منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بماندیم ما، مستقل شد ارمنستان
(ارمنستان ارمنستان شد ارمنستان)
هوش مصنوعی: ما همچنان در اینجا باقی ماندیم، در حالی که ارمنستان به استقلال رسید و به هویت واقعی خود دست یافت.
زبردست شد، زیردست زیردستان
(دستان زیردستان زیردستان)
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در یک ساختار اجتماعی یا سازمانی، افرادی که دارای جایگاه و مقام بالاتر هستند و مهارت‌ها و توانایی‌های بیشتری دارند، در مقابل کسانی که در پایین‌تر هستند، قدرت و تسلط بیشتری پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر، افرادی که در رده‌های پایین‌تر قرار دارند، معمولاً تحت تأثیر و در سایه قدرت و نفوذ افراد بالایی قرار دارند.
اگر ملک جم شد خراب، گو به ساقی
(گو به ساقی تو باش باقی تو باش باقی)
هوش مصنوعی: اگر جهان فانی و سرنوشت انسان به پایان برسد، به ساقی بگو که تنها اوست که باقی می‌ماند و همیشه باید در یاد داشت.
صبوحی بده زان شراب شب به مستان
(بده به مستان، بده به مستان)
هوش مصنوعی: به صبح زود، نوشیدنی‌ای از شراب شب به میگساران بده.
بس است ما را هوای بستان
که گل دو روز است در گلستان
هوش مصنوعی: ما دیگر از هوای خوش باغ لذت نمی‌بریم، چون عمر گل فقط دو روز است و در باغ نمی‌ماند.
بده می که دنیا دو روز بیشتر نیست
مخور غم که ایران ز ما خرابتر نیست
هوش مصنوعی: به ما شراب بده که دنیا فقط دو روز بیشتر دوام ندارد. ناراحتی نخور که اوضاع ایران از این بدتر نیست.
بد آن ملتی کز خرابیش خبر نیست
(جانم خبر نیست)
هوش مصنوعی: ملتی که از ویرانی‌ها و مشکلات خود بی‌خبر باشد، خیلی بدبخت و بیچاره است.
آه که گر آه پر بگیرد
دامن هر خشک و تر بگیرد
هوش مصنوعی: اوه، اگر آه بلند و رسایی برآید، دامن هر چیزی را در می‌گیرد، چه خشک و چه تر.
بی خبران را خبر رسانید
ز شان بر ما خبر بگیرد
هوش مصنوعی: خبرهای مهم و آینده‌نگر به افرادی برسد که از وضعیت ما آگاه نیستند و ما نیز از آنها اطلاعات بگیریم.
ز دارالفنون به جز جنون نداریم
معارف نه، مالیه نی، قشون نداریم
هوش مصنوعی: از دارالفنون، جایی که باید علم و دانش را فرا بگیریم، جز دیوانگی چیز دیگری نداریم. نه دانش مالی داریم و نه نیروی نظامی.
برفت حس ملت آن چنان که گوئی
به تن جان به جان رگ به رگ خون نداریم
هوش مصنوعی: حس و احساسات ملت به قدری از بین رفته که گویی جان در تن و خون در رگ‌ها وجود ندارد.
به غیر عشق جنون نداریم
هوش مصنوعی: ما در زندگی هیچ احساسی جز عشق و دیوانگی نداریم.
چه خون توان خورد که خون نداریم
نداریم اگر هیچ، هیچ غم نداریم
هوش مصنوعی: ما چه زخم‌هایی را باید تحمل کنیم وقتی که هیچ چیزی برای از دست دادن نداریم؟ اگر چیزی نداریم، حتی غم و اندوهی هم نداریم.
ز اسباب بدبختی هیچ کم نداریم
وجودی که باشد به از عدم نداریم
هوش مصنوعی: ما از عوامل ناخوشی و بدبختی کمبودی نداریم، اما وجودی که بهتر از هیچ بودن باشد، نداریم.
پند پدر گر پسر بگیرد
دامن فضل و هنر بگیرد
هوش مصنوعی: اگر پسر از نصیحت پدر استفاده کند، به نعمت دانش و هنر دست خواهد یافت.
ما ز نیاکان نشان چه داریم؟
تا که ز ما آن دگر بگیرد
هوش مصنوعی: ما از نیاکان خود چه نشانه‌ای داریم؟ تا اینکه نسل‌های بعدی از ما چیزی بگیرند.
به سر نی کله لیک فوج فوج سردار
به هر ده یراغ اسب بین شر و سالار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وصف یک صحنه نظامی می‌پردازد که در آن فرماندهان و سرداران با گروه‌های بزرگ و فراوانی از سربازان به راه افتاده‌اند. این صحنه به تصوری از ارتشی شکوه‌مند اشاره دارد که به یک سمت در حال حرکت است و در هر روستا یا منطقه‌ای با اسب‌هایشان به وضوح دیده می‌شوند.
ز دربار دولت پی فروش هر روز
لقب با جوال می‌برند خرک‌وار
هوش مصنوعی: هر روز از دربار، لقب و عنوان‌هایی را مانند بارانی روی دوش خود می‌زنند و آنها را در حالی که مثل بارکشی روی دوش دارند، به دست می‌آورند.
پسر اگر شام شب نداریم
چه بد است از لقب نداریم
هوش مصنوعی: اگر ما در شب شام نداریم، چه اشکالی دارد که از عنوان یا لقبی برخوردار نیستیم؟
تهی‌تو به سان دهل پر از صداییم
همه شاه وارث چه باک اگر گداییم
هوش مصنوعی: تو مثل دلی پر از صدا هستی و ما هم مثل شاهزاده‌ای هستیم که به هیچ چیز اهمیتی نمی‌دهیم، حتی اگر گدا باشیم.

حاشیه ها

1399/01/17 01:04

به بر جان به جان تن به تن رگ به رگ خون نداریم
درست تر و با معنا تر می اید چون رگ مربوط به تن است نه جان

1402/01/20 05:04
بیات زند

منستان منستان شد ارمنستان 

1402/10/20 15:01
کژدم

عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در استانبول محلهٔ «ششلی» در خانهٔ یک ارمنی که منزل کرده بودم وقتی صحبت استقلال ارمنستان را شنیده و جشن و شادی اهل خانه را دیدم ساخته‌ام. (۱۳۳۸)»

تاریخ قمری‌ست برابر با ۱۲۹۷.