شمارهٔ ۹ - سفر بی خبر
بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد
همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد
فتنهٔ چشم تو ای رهزن دل تا بسراست
هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد
لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش
سود نابرده ز سرمایه ضرر خواهم کرد
گلهٔ زلف تو با روز سیه خواهم گفت
صبح محشر شب هجر تو سحر خواهم کرد
وقت پیدا اگر از دیدهٔ خونبار کنم
مشت خاکی ز غمِ یار به سر خواهم کرد
گفته بودم به ره عشق تو دل خوش دارم
به جهنم که نشد، کار دگر خواهم کرد
خلق گفتند که از کوچهٔ معشوق نرو
گر رود سر من از این کوچه گذر خواهم کرد
تیر مژگان تو روزی ز کمان گر گذرد
اولین بار منش سینه سپر خواهم کرد
گشت این شهرهٔ آفاق که عارف میگفت
همه آفاق ز جور تو خبر خواهم کرد
شمارهٔ ۸ - اندیشه وصل: از سر کوی تو یک چند سفر باید کردشمارهٔ ۱۰ - هاله زلف: ز زلف بر رخ همچون قمر نقاب انداخت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد
همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد
هوش مصنوعی: غمگین و بیخبر از جایی که تو هستی، به سفر میروم و در این سفر، هر گوشه و برزخی پر از مشکلات و دردسر خواهم یافت.
فتنهٔ چشم تو ای رهزن دل تا بسراست
هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد
هوش مصنوعی: چشم تو، ای دزد دل، باعث فتنهانگیزی است؛ به هر جایی که قدم بگذارم، همان فتنه و آشوب را به همراه خواهم آورد.
لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش
سود نابرده ز سرمایه ضرر خواهم کرد
هوش مصنوعی: لذت نزدیکی و وصل تو باعث شده که من از دوری و جدایی رنج نبردم و حالا آمدهام که بدون هیچ سودی، از سرمایهام ضرر کنم.
گلهٔ زلف تو با روز سیه خواهم گفت
صبح محشر شب هجر تو سحر خواهم کرد
هوش مصنوعی: من در روزی سخت و دشوار، شکایت زلفهای تو را خواهم کرد و در روز قیامت، بیماری هجران تو را بهبود خواهم بخشید.
وقت پیدا اگر از دیدهٔ خونبار کنم
مشت خاکی ز غمِ یار به سر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر زمانی پیدا شود که از درد و غصهٔ یار به شدت گریم، خاکی را از زمین برمیدارم و بر سر میزنم.
گفته بودم به ره عشق تو دل خوش دارم
به جهنم که نشد، کار دگر خواهم کرد
هوش مصنوعی: به تو گفته بودم که برای عشق تو امیدوار و شادمانم، اما حالا که این امید محقق نشده، تصمیم دارم کار دیگری انجام دهم.
خلق گفتند که از کوچهٔ معشوق نرو
گر رود سر من از این کوچه گذر خواهم کرد
هوش مصنوعی: مردم به من گفتند که از کوچهٔ معشوق عبور نکن، اما من در پاسخ گفتم که اگر سرم هم برود، باز هم از این کوچه عبور خواهم کرد.
تیر مژگان تو روزی ز کمان گر گذرد
اولین بار منش سینه سپر خواهم کرد
هوش مصنوعی: اگر تیر نگاه تو یک روز از کمان شکسته عبور کند، بار اولی که این اتفاق بیفتد، من سینهام را سپر میکنم.
گشت این شهرهٔ آفاق که عارف میگفت
همه آفاق ز جور تو خبر خواهم کرد
هوش مصنوعی: این شهر را که عارف به آن اشاره کرده، در واقع همه جا و همه جوانب وجود را شامل میشود. من از ظلم و ستم تو به همه جا اطلاع خواهم داد.