اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داد حُسنت به تو تعلیم خودآرایی را
زیبِ اندام تو کرد این همه زیبایی را
هوش مصنوعی: حُسن و زیبایی تو به گونهای است که خداوند به تو هنر خودآرایی را آموخته و به همین خاطر است که این همه زیبایی در تو وجود دارد.
قدرتِ عشق تو بگرفت به سرپنجهٔ حُسن
طرفة العین ز من قوهٔ بینایی را
هوش مصنوعی: عشق تو چنان قدرتی دارد که زیباییات به یک لحظه میتواند بیناییام را از من بگیرد.
هم مگر فتنهٔ چشم تو بخواباند باز
در تماشای تو آشوب تماشایی را
هوش مصنوعی: شاید زیبایی چشمان تو به قدری قوی باشد که دشمنی و آشوب تماشای تو را به خواب ببرد.
ای بت شرق بنه پا به اروپا تا پای
به زمین خشکد بتهای اروپایی را
هوش مصنوعی: ای معشوق شرقی، قدم به اروپا بگذار تا بتهای اروپایی نابود شوند و زمینهای خشک و بیروح، دوباره جان بگیرند.
کرد سودای سر زلف تو دیوانه مرا
چه نهی سربهسر این آدمِ سودایی را
هوش مصنوعی: خواب و خیال زیباییهای موهای تو، من را دیوانه کرده است. چرا میخواهی من را از این حالت جنونآمیز دور کنی؟
فقط اندوخته در عشق شکیبایی بود
کرد تاراج غم عشق شکیبایی را
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در عشق داشتم، صبر و استقامت بود، که در نهایت به دزدی غم عشق من تبدیل شد.
دل به دریا زد و سر راه بیابان بگرفت
دل دریایی من بین سر صحرایی را
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی تصمیم میگیرد با شجاعت و جسارت به سوی ناشناختهها برود و در دل بیابان راهی را در پیش میگیرد. این اقدام نشاندهندهی جرات و دلیری اوست. همچنین به زبانی کنایهآمیز به این نکته اشاره میکند که ویژگیهای او، که به مانند دریایی عمیق و وسیع است، در کنار کسی که در صحرای خشک و بینهایت قرار دارد، چگونه نمایان میشود. این تصویر در واقع تضاد و تعادل بین احساسات عمیق و چالشهای بیرونی را به نمایش میگذارد.
به یکی خضر ره عالم وحدت شد و هیچ
کس نیابد به از این عالم تنهایی را
هوش مصنوعی: برای یک نفر، خضر راهی به عالم وحدت پیدا کرد و هیچ کس نمیتواند به اندازه این عالم تنهایی را درک کند.
اغلبم جا به سر کوچهٔ بیسامانی است
با چنین جا چه خورم غصهٔ بیجایی را
هوش مصنوعی: اکثر اوقات در جایی هستم که نامنظم و بینظم است. با این حالتی که دارم، چطور میتوانم نگران بیجاییام باشم؟
منحصر شد همه دار و ندارم به جنون
در چه ره خرج کنم این همه دارایی را
هوش مصنوعی: تمام دارایی و ثروت من به جنون و دیوانگی پایان یافته است و نمیدانم چطور باید این همه موجودی و ثروت را خرج کنم.
سر دل تا که نخورده است به یک سنگدلی
پند سودی ندهد هرزه و هرجایی را
هوش مصنوعی: قبل از آنکه دل کسی به سنگدلی دیگری آسیب ببیند، هیچ حکمت و نصیحتی به انسانهای بیمسئولیت و بیفایده فایدهای ندارد.
حسّ من دشمن جان کیست نمیدانستم
که به من دشمنی است این همه دانایی را
هوش مصنوعی: نمیدانستم که دشمن جانم کیست، چرا که با وجود این همه آگاهی، هنوز هم نمیتوانستم به دشمنی او پی ببرم.
عارف از خطهٔ تهران سوی تبریز گریخت
تا تحمل نکند آن همه رسوایی را
هوش مصنوعی: یک عارف از تهران به تبریز فرار کرد تا نتواند آن همه شرمندگی و رسوایی را تحمل کند.
حاشیه ها
1402/08/03 14:11
علیرضا زرین آرا
این شعر را مرحوم تاج اصفهانی همراه با خانم دلکش در آواز بیات اصفهان در یک محفل خصوصی اجرا کردهاند. شرح این مجلس را یکی از علاقه مندان نوشته که در زیر میآرورم.
بزم خصوصی استاد تاج اصفهانی و بانو دلکش در اصفهان
این بزم در اصفهان بوده و آوازها هم در مایۀ اصفهان اجرا شده است! قبل از اینکه اجراها را بشنوید لازم است نکاتی دربارۀ این نوار ارزشمند گفته شود.
گویا تاریخ اجرا اواخر دهۀ چهل بوده اما از نوازندگان و سایر هنرمندان موجود در آن بزم اطلاعات خاصی نداریم.
ابتدا استاد تاج ابیاتی از سعدی میخواند. بانو دلکش به ایشان میگوید: "عالی به خدا اصلا هیچ فرقی نکرده با سی سال پیش!" و سپس خود بانو ابیاتی از عارف قزوینی میخواند. در ادامه استاد تاج غزلی که از سعدی شروع کرده بود را ادامه میدهد تا بانو دلکش هم پس از آن غزل عارف را ادامه دهد.
پس از آنکه بانو دلکش آواز دوم خود را تمام کرد از استاد تاج میخواهد که برایش تصنیف مشهور "به اصفهان رو" را بخواند اما استاد تاج در جوابش میگوید شعری میخوانم که دلکش هم داشته باشد! و شروع کرد به خواندن این بیت: ای روی دلکشت مه اردیبهشت من ... (که قبلا به صورت مفصل در توضیح موضوع مناسب خوانی به این قطعه پرداخته شد).
سپس بانو دلکش تصنیف "حال که رسوا شده ام میروی" را میخواند. در ادامه یکی از شعرای حاضر در بزم چند بیتی که به افتخار حضور بانو دلکش در آن محفل و در وصف صدای ایشان سروده بود را برای جمع میخواند. پس از آن بانو دلکش چند قطعه آواز میخواند و در پایان هم تصنیف "ساز شکسته" را اجرا میکند.
این بود شرح حال مختصری از این برنامۀ ارزشمند که حدود یک ساعت به طول انجامید. یکی از حضار در چند نوبت تصویر واضح تری از آن بزم را به شنوندگان ارائه میدهد، مثلا وقتی که استاد تاج مصراع "سروی اگر لایق است قد خرامان اوست" را خواند این شخص گفت که منظور، دلکش است. و به همین ترتیب در چند جای دیگر از نوار نیز این گونه حالات را توصیف کرده است.