شمارهٔ ۸۱
ز عشق آتشِ پرویز آنچنان تیز است
که یک شَرارهٔ سوزان سوارِ شَبدیز است
سوارِ باد چو آتش شود کجا محتاج
دگر به نیشِ رکاب است و نوکِ مهمیز است
ز عشقِ آذرآبادگانم آن آتش
نهان به سینه و در هر نفس شَرَرریز است
چه سان نسوزم و آتش به خشک و تر نزنم
که در قلمروِ زردشت حرفِ چنگیز است
زبانِ سعدی و حافظ چه عیب داشت کهاش
بَدَل به تُرک زبان کردی این زبان هیز است
رها کُنَش که زبانِ مغول و تاتار است
ز خاکِ خویش بتازان که فتنهانگیز است
دچارِ کشمکش و شرِّ فتنهای زین آن
اِلَیالْاَبَد به تو تا این زبان گلاویز است
به دیوخوی «سلیمان نظیف» گوی که خوب
درست غور کن اَنقوره نیست تبریز است
ز استخوانِ نیاکانِ پاکِ ما این خاک
عجین شده است و مقدستر از همه چیز است
صبا به مجلسِ خائنپرستِ تهران گوی
پناهِ عارف تبریزی است و تبریز است
شمارهٔ ۸۰ - نمونهای از غزلیات عارف شادروان: زان سبو دوش که در میکده ساقی بر دوششمارهٔ ۸۲: با من این روحِ سبکسیر گرانجانی کرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز عشق آتشِ پرویز آنچنان تیز است
که یک شَرارهٔ سوزان سوارِ شَبدیز است
هوش مصنوعی: آتش عشق پرویز به شدت و تندی است که یک جرقه سوزان بر روی اسب سریع و چابکی بهنام شبدیز میتازد.
سوارِ باد چو آتش شود کجا محتاج
دگر به نیشِ رکاب است و نوکِ مهمیز است
هوش مصنوعی: وقتی سوار بر باد و آتش میشوی، دیگر نیازی به چنگ زدن به زین یا نوک کفشهایت نداری.
ز عشقِ آذرآبادگانم آن آتش
نهان به سینه و در هر نفس شَرَرریز است
هوش مصنوعی: من از عشق مردم آذرآبادگان آتش پنهانی در دل دارم که در هر نفسم شعلههایی در حال زبانه کشیدن است.
چه سان نسوزم و آتش به خشک و تر نزنم
که در قلمروِ زردشت حرفِ چنگیز است
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم خود را نرنجانم و به کسی آسیب نرسانم در حالی که در دنیای زردشت، صحبت از چنگیز است؟
زبانِ سعدی و حافظ چه عیب داشت کهاش
بَدَل به تُرک زبان کردی این زبان هیز است
هوش مصنوعی: زبان سعدی و حافظ چه اشکالی داشت که به زبان ترکی تغییر کرده است؟ این زبان خیلی بیاحترامی است.
رها کُنَش که زبانِ مغول و تاتار است
ز خاکِ خویش بتازان که فتنهانگیز است
هوش مصنوعی: این متن بیان میکند که از ارتباط یا گفتوگو با کسی که زبان مغول و تاتار دارد، دوری شود، زیرا او ممکن است باعث ایجاد آشوب و فتنه شود. بهتر است فرد از سرزمین خود دور شود و به سمت جلو حرکت کند.
دچارِ کشمکش و شرِّ فتنهای زین آن
اِلَیالْاَبَد به تو تا این زبان گلاویز است
هوش مصنوعی: درگیر مشکلات و بحرانهایی هستم که تا زمانی که این زبان به گفتوگو و بحث ادامه میدهد، برطرف نخواهد شد.
به دیوخوی «سلیمان نظیف» گوی که خوب
درست غور کن اَنقوره نیست تبریز است
هوش مصنوعی: به شیوۀ خوب و دقیق فکر کن، اینجا تبریز است و نه جایی دیگر.
ز استخوانِ نیاکانِ پاکِ ما این خاک
عجین شده است و مقدستر از همه چیز است
هوش مصنوعی: این زمین با استخوانهای نیاکان پاک ما آمیخته شده و از همه چیز مقدستر است.
صبا به مجلسِ خائنپرستِ تهران گوی
پناهِ عارف تبریزی است و تبریز است
هوش مصنوعی: باطن خواستهایم که ای نسیم، به جمع افرادی که خیانت را میپرستند در تهران بگویی که پناهندهی عارف تبریزی است و از تبریز است.