گنجور

شمارهٔ ۷۳ - مژده و نیشتر غزل ذوقی

نمود با مژه کاری که نیشتر نکند
به دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند
خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد
که هیچوقت توانگر به کارگر نکند
دو طُرّهٔ تو به شوخی و بازی آن کرده است
به دل که طفل به گنجشکِ کنده‌پر نکند
لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگی‌ام
بگو لبت لبِ لب‌تشنه تشنه‌تر نکند
به بی‌حسابیِ خونابِ دل به صورت و چشم
ببین که چشم خود از کینه این ضرر نکند
به پای نخلِ قدت سنگِ عشق سینه زدم
رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند
من از دعای سحر زاهدا شدم مأیوس
نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند
مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش
گذاردم دل و زین بیش دربه‌در نکند
رقیب دست‌به‌سر گشت گوش شیطان کر
خدا کند که از این رهگذر گذر نکند
بگو به عارف از این بیش سربه‌سر مگذار
ز جان گذشته تفکر به تَرکِ سر نکند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمود با مژه کاری که نیشتر نکند
به دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند
هوش مصنوعی: با نگاهش کاری می‌کند که هیچ زخم و آسیبی به دل نرساند. به دل بگو که دیگر از این ناز و غمزه انجام ندهد.
خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد
که هیچوقت توانگر به کارگر نکند
هوش مصنوعی: غمزۀ تو با دلم چنان کرد که هیچ وقت ثروتمند نتواند با کارگر برابری کند.
دو طُرّهٔ تو به شوخی و بازی آن کرده است
به دل که طفل به گنجشکِ کنده‌پر نکند
هوش مصنوعی: دو دسته از موهای تو به گونه‌ای به بازی و شوخی دل مرا مشغول کرده که مانند کودکی که به پر بازی‌گوشی گنجشکی می‌پردازد، نمی‌توانم از آن دل بکنم.
لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگی‌ام
بگو لبت لبِ لب‌تشنه تشنه‌تر نکند
هوش مصنوعی: لب‌های تو مانند آب حیات هستند و بر آتش تشنگی من می‌افزایند. بگو آیا لب تو، لب تشنه را تشنه‌تر نمی‌کند؟
به بی‌حسابیِ خونابِ دل به صورت و چشم
ببین که چشم خود از کینه این ضرر نکند
هوش مصنوعی: به بی‌حسابی عواطف و احساسات دل خود به چهره و نگاهت توجه کن، زیرا چشمانت به خاطر کینه و نفرت آسیب نمی‌بیند.
به پای نخلِ قدت سنگِ عشق سینه زدم
رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند
هوش مصنوعی: برای عشق تو، دلم را به پای درخت بلند قامتت سپردم. ای حریف، نگذار در هر کوچه‌ای کسی در اندوه سر برآورد.
من از دعای سحر زاهدا شدم مأیوس
نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند
هوش مصنوعی: من از دعاهای سحر به دلسردی رسیدم؛ وقتی که می‌بینم حرف‌ها و دعاها تاثیری ندارند، بهتر است که سکوت کنم و چیزی نگویم.
مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش
گذاردم دل و زین بیش دربه‌در نکند
هوش مصنوعی: ای کاش در دوران پیری به حال خود رها می‌شدم و دل را بیشتر از این آشفته نمی‌کردم.
رقیب دست‌به‌سر گشت گوش شیطان کر
خدا کند که از این رهگذر گذر نکند
هوش مصنوعی: رقیب به سرعت از مسیر خود دور شد و نهادهایی که به نظر نمی‌رسید به آن‌ها توجه داشته باشند، به حمد خدا امیدوارم که در این راه پیش نیاید و از این مسیر عبور نکند.
بگو به عارف از این بیش سربه‌سر مگذار
ز جان گذشته تفکر به تَرکِ سر نکند
هوش مصنوعی: به عارف بگو که این موضوع را بیش از این جدی نگیرد؛ زیرا کسی که به فکر و تأمل در مسائل عمیق می‌پردازد، از جان خود نیز فراتر می‌رود و نباید از زندگی و وجودش غافل شود.