شمارهٔ ۶۳ - رؤیای راحتی
در دور زندگی به جز از غم ندیدهام
یک روز خوش ز عمر به عمرم ندیدهام
گفتم ببینم اینکه شب راحتی به خواب
دیدم ز دست هجر تو دیدم ندیدهام
گفتند دم ز عمر غنیمت توان شمرد
من در شمار عمر خود آن دم ندیدهام
از سال و ماه و هفته و ایام زندگی
یک روز عید غیر محرم ندیدهام
از اولین سلالهٔ آدم الی کنون
زین خانواده یک نفر آدم ندیدهام
چندین هزار رشتهٔ مهر و وفا گسیخت
یک رشته ناگسیخته محکم ندیدهام
با دیدهٔ خیال و تصور که ممکن است
گردد دو دل به هم یکی آن هم ندیدهام
جز طرهٔ پریش تو و روزگار خویش
ز اوضاع چرخ درهم و برهم ندیدهام
جز جام می که عقدهگشای غم است و بس
کس در خرابه مملکت جم ندیدهام
عارف به غیر بارگه پیر میفروش
گردن برای کرنش کس خم ندیدهام
شمارهٔ ۶۲ - سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است: دل که در سایه مژگان تو فارغ بال استشمارهٔ ۶۴ - غزلی راجع به کلنل محمد تقی خان: زنده به خونخواهیات هزار سیاووش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دور زندگی به جز از غم ندیدهام
یک روز خوش ز عمر به عمرم ندیدهام
هوش مصنوعی: در طول زندگیام، جز غم و اندوه هیچ روز خوشی را تجربه نکردهام و در عمرم هیچ لحظهای را ندیدهام که خوشحالکننده باشد.
گفتم ببینم اینکه شب راحتی به خواب
دیدم ز دست هجر تو دیدم ندیدهام
هوش مصنوعی: گفتم ببینم که آیا در شب، در خواب، آرامش دارم یا نه، اما دیدم از دوری تو خواب آرامی نداشتم و چنین چیزی را هرگز تجربه نکردهام.
گفتند دم ز عمر غنیمت توان شمرد
من در شمار عمر خود آن دم ندیدهام
هوش مصنوعی: گفتند میتوان عمر را به حساب آورد، اما من حتی آن لحظه را که در عمرم به حساب آورم، ندیدهام.
از سال و ماه و هفته و ایام زندگی
یک روز عید غیر محرم ندیدهام
هوش مصنوعی: در زندگیام هیچگاه روز عیدی که مرتبط با محرم نباشد را تجربه نکردهام.
از اولین سلالهٔ آدم الی کنون
زین خانواده یک نفر آدم ندیدهام
هوش مصنوعی: از زمان آدم تا به حال، در این خانواده هیچکسی را ندیدهام که آدم باشد.
چندین هزار رشتهٔ مهر و وفا گسیخت
یک رشته ناگسیخته محکم ندیدهام
هوش مصنوعی: بسیاری از روابط و پیوندهای عاطفی و وفاداریها به راحتی از بین میروند، اما من هرگز رشتهای از محبت و دوستی را ندیدهام که به این سادگی از بین نرود و همچنان محکم باقی بماند.
با دیدهٔ خیال و تصور که ممکن است
گردد دو دل به هم یکی آن هم ندیدهام
هوش مصنوعی: با چشم خیال و تصور، میتوان دو دل را به هم متصل کرد، اما حتی در این حالت هم نتوانستهام چنین چیزی را تجربه کنم.
جز طرهٔ پریش تو و روزگار خویش
ز اوضاع چرخ درهم و برهم ندیدهام
هوش مصنوعی: جز موهای پریشان تو و حال و روز خودم، از وضع و احوال دنیا هیچ چیز درهم و برهم دیگری ندیدهام.
جز جام می که عقدهگشای غم است و بس
کس در خرابه مملکت جم ندیدهام
هوش مصنوعی: تنها چیزی که میتواند غمهایم را رفع کند، همان جام می است و بس. در این ویرانه از پادشاهی جم، هیچ چیز دیگری ندیدهام.
عارف به غیر بارگه پیر میفروش
گردن برای کرنش کس خم ندیدهام
هوش مصنوعی: عارف به غیر از مکان مقدس پیر میفروش، هیچگاه کسی را ندیدهام که برای احترام و پایین آوردن سرش، خود را به زحمت بیندازد.