شمارهٔ ۵۱ - گریه
هزار عقده ز دل ای سرشک واکردی
بیا بیا که چه خوش آمدی صفا کردی
ز چیست سرزده بیرون شدی ز روزن چشم
چه شد که سِرّ دل افشا و برملا کردی
همیشه خواب خوشت دور، کور کردی چشم
به آن فرشته دلم را تو آشنا کردی
تو هیچ عهد نبستی که نشکنی وین بار
چرا به وعدهٔ بیگانگان وفا کردی
دلم شکستی و زین دل شکستنت شادم
که بندهای را همسایه با خدا کردی
ز بس که سرزده رفتی و آمدی ای فکر
تو خانهٔ دل من کاروانسرا کردی
تو درس هجر ز بس دادیام به مکتب عشق
مرا ز وصل چو طفل گریزپا کردی
فراق روز مرا تیرهتر ز زلف تو کرد
ببین که دشمنی ای دوست تا کجا کردی
به سان بخت من ای شه ز تخت برگردی
که ملتی را از یک سفر گدا کردی
برو که جغد نشیند به خانهات ای شیخ
چه خانهها که تو محتاج بوریا کردی
بلای دست تو مطرب به مغز واعظ شهر
بزن که مجلس ما را تو کربلا کردی
تمام عمر به می همنشین شدی عارف
چه دوستی است که با نطفهٔ زنا کردی
به کنج میکده گر منزوی شدی خوش باش
ز خلق دور شدی دوری از بلا کردی
شمارهٔ ۵۰ - یادگار یک صباح خماری!: دیشب خرابی میم از حصر و حد گذشتشمارهٔ ۵۲ - در استقبال غزل رئیس الوزرا: ای بارگاه حسن تو محمود ایاز کن
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار عقده ز دل ای سرشک واکردی
بیا بیا که چه خوش آمدی صفا کردی
هوش مصنوعی: ای سرشک، تو با آمدنت همه غمها و دلخوریهایم را برطرف کردی. بیا و بمان که وجودت آرامش و صفایی به زندگی من بخشید.
ز چیست سرزده بیرون شدی ز روزن چشم
چه شد که سِرّ دل افشا و برملا کردی
هوش مصنوعی: چرا از وجودت به سمت بیرون آمدی و از گوشه چشم خود چه دیدی که راز دلت را آشکار و نمایان کردی؟
همیشه خواب خوشت دور، کور کردی چشم
به آن فرشته دلم را تو آشنا کردی
هوش مصنوعی: همیشه خواب خوش تو را میبینم، تو با زیباییات چشمانم را از دیدن زیباییهای دیگر باز میکنی و دل مرا با آشناییات تسخیر میکنی.
تو هیچ عهد نبستی که نشکنی وین بار
چرا به وعدهٔ بیگانگان وفا کردی
هوش مصنوعی: تو هرگز عهدی نبستی که آن را بشکنی و حالا چرا به وعدهٔ کسانی که برایت غریبهاند وفا کردی؟
دلم شکستی و زین دل شکستنت شادم
که بندهای را همسایه با خدا کردی
هوش مصنوعی: دل من شکست، اما خوشحالم که به خاطر این شکست، بندهای را همسایه خداوند کردهای.
ز بس که سرزده رفتی و آمدی ای فکر
تو خانهٔ دل من کاروانسرا کردی
هوش مصنوعی: به خاطر رفت و آمدهای مکرر تو، ای فکر من، خانهی دل من همچون کاروانسرا شده است.
تو درس هجر ز بس دادیام به مکتب عشق
مرا ز وصل چو طفل گریزپا کردی
هوش مصنوعی: تو به قدری در مورد جدایی به من آموزش دادی که در مکتب عشق، مرا به مانند کودکی ترسو از وصل دور کردی.
فراق روز مرا تیرهتر ز زلف تو کرد
ببین که دشمنی ای دوست تا کجا کردی
هوش مصنوعی: دور بودم از تو و این جدایی روزهایم را تاریکتر از موهای تو کرده است. ببین که دشمنی تو با من به کجا رسیده است، ای دوست.
به سان بخت من ای شه ز تخت برگردی
که ملتی را از یک سفر گدا کردی
هوش مصنوعی: ای شاه، آیا مانند بخت من از تخت فرود میآیی و ملتی را از فقر و سفر دور میکنی؟
برو که جغد نشیند به خانهات ای شیخ
چه خانهها که تو محتاج بوریا کردی
هوش مصنوعی: برحسته شو که اینجا جایی برای تو نیست، ای شیخ. چه خانههایی که عاقبت به خاطر نیاز به چیزهای ساده، تبدیل به جایگاهی خالی و بیاستفاده شدند.
بلای دست تو مطرب به مغز واعظ شهر
بزن که مجلس ما را تو کربلا کردی
هوش مصنوعی: خوشی و لذت موسیقی تو به حدی است که کلام و نصیحت واعظ را تحت تأثیر قرار میدهد و فضای مجلس ما را به اندازهای شاداب کرده که مثل روز عاشورا در کربلاست.
تمام عمر به می همنشین شدی عارف
چه دوستی است که با نطفهٔ زنا کردی
هوش مصنوعی: در طول زندگی، همیشه با شراب سر کردهای، ای عارف! پس چه دوستی وجود دارد که تو با نطفهای نامشروع شروع کردی؟
به کنج میکده گر منزوی شدی خوش باش
ز خلق دور شدی دوری از بلا کردی
هوش مصنوعی: اگر در گوشهی میکده تنها نشستی، خوشحال باش که از مردم فاصله گرفته و از مشکلات دور شدهای.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(۲۳:۱۲ - ۲۳:۳۳) گوینده: روشنک سرایندگان اشعار متن برنامه: عارف قزوینی"
(آلبوم گلهای رنگارنگ » شمارهٔ ۴ مخصوص)