شمارهٔ ۳۹ - زاهدان ریایی واعظان دروغی!
واعظا گمان کردی داد معرفت دادی
گر مقابل عارف ایستادی استادی
پار در سر منبر داده حکم تکفیرم
شکر میکنم کامروز زان بزرگی افتادی
گر قبالهٔ جنت پیشکش کنی ندهم
یک نفس کشیدن را در هوای آزادی
طی راه آزادی نیست کار اسکندر
پیر شد در این ره خضر مرد اندر این وادی
از خرابی یک مشت رنجبر چه میخواهی
تا به کی توانی کرد ز این خرابی آبادی
پنجهٔ توانایی گر مدد کند روزی
بشکنم من از بازو پنجهٔ ستبدادی
کاش یک «ترر» ز اول، شر بوالبشر میکند
تا که ریشهٔ آدم از میان برافتادی
نیکنامیِ انسان زندگی پس از مرگ است
عارفا به بدنامی خوب امتحان دادی
شمارهٔ ۳۸ - خیانت وطن: دوباره فتنه چشم تو فتنه برپا کردشمارهٔ ۴۰ - بیداری دشمن غفلت دوست: ز خواب غفلت، هر دیدهای که بیدار است
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
واعظا گمان کردی داد معرفت دادی
گر مقابل عارف ایستادی استادی
هوش مصنوعی: ای واعظ، فکر کردی که با سخنانت در مورد معرفت، راه را برای دیگران روشن کردهای، غافل از اینکه اگر در برابر عارف قرار بگیری، آن عارف خود معلم توست.
پار در سر منبر داده حکم تکفیرم
شکر میکنم کامروز زان بزرگی افتادی
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از روزی صحبت میکند که به خاطر بزرگمنشی و مقامش در جامعه، انتقادات و حکمهای نادرست را نادیده میگیرد و با شکرگزاری به خاطر بزرگیاش توهینها را پشت سر میگذارد. او احساس میکند که افتخار و بزرگیاش باعث شده تا از این قضاوتهای نادرست به دور بماند و این وضعیت را به عنوان نشانهای از اهمیت خود میبیند.
گر قبالهٔ جنت پیشکش کنی ندهم
یک نفس کشیدن را در هوای آزادی
هوش مصنوعی: اگر به من سند بهشت را بدهی، حتی یک نفس آرامش در هوای آزادی را نمیدهم.
طی راه آزادی نیست کار اسکندر
پیر شد در این ره خضر مرد اندر این وادی
هوش مصنوعی: در مسیر آزادی، کار آسانی نیست. اسکندر در این راه پیر شد و خضر نیز در این سرزمین به مرگ رسید.
از خرابی یک مشت رنجبر چه میخواهی
تا به کی توانی کرد ز این خرابی آبادی
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی از خراب شدن زندگی یک عده رنجکشیده انتظار داشته باشی که از این ویرانی، آبادانی به وجود بیاید؟
پنجهٔ توانایی گر مدد کند روزی
بشکنم من از بازو پنجهٔ ستبدادی
هوش مصنوعی: اگر قدرت و توانایی به من یاری رساند، روزی میتوانم با نیروی خود زنجیرهای ستم را بشکنم.
کاش یک «ترر» ز اول، شر بوالبشر میکند
تا که ریشهٔ آدم از میان برافتادی
هوش مصنوعی: ای کاش یک «ترر» از آغاز وجود داشت که باعث میشد شر انسانی از ریشه نابود شود و نسل آدمی برچیده شود.
نیکنامیِ انسان زندگی پس از مرگ است
عارفا به بدنامی خوب امتحان دادی
هوش مصنوعی: شهرت نیک یک فرد، نشانهای از زندگی خوب او پس از مرگ است. کسی که آگاه است، به خوبی امتحان خود را پس داده و نیکو بودنش را از دست نداده است.
حاشیه ها
1400/11/14 19:02
میــــرِ سلطان احمـــد
عارف قزوینی وملک الشعرا و شعرای آن زمان اینا هر کدوم
یه طرفی بودن از اشعارشونم کاملا پیداست.