گنجور

شمارهٔ ۳۰ - جور!

جور این قدر به یک تن تنها نمی‌شود
گویی اگر که می‌شود حاشا نمی‌شود
ظالم‌تر از طبیعت و مظلوم‌تر ز من
تا ختم آفرینش دنیا نمی‌شود
ای طبع من ز زشتی کردار روزگار
گویا دگر زبان تو گویا نمی‌شود
گویند گریه عقده دل باز می‌کند
خون گریه می‌کنم دل من وانمی‌شود
بنیانم اشک دیده ز جا کند ای عجب
کاین سیل کوهکن ز چه دریا نمی‌شود
با درد هجر ساخته در چنگ غم اسیر
کاری به نقد ساخته از ما نمی‌شود
نام تو گشته ورد زبانم ولی چه سود
شیرین، دهن به گفتن حلوا نمی‌شود
رجعت اگر دوباره کند ز آسمان مسیح
دردی است درد من که مداوا نمی‌شود
خاک تمام عالم اگر من به سر کنم
در خاک رفته من پیدا نمی‌شود
از بعد مرگ یار ز من گو به زندگی
دیگر سلوک ما و تو یک جا نمی‌شود
عارف چنان ز ماتم عبدالرحیم خان
گشته است بستری که دگر پا نمی‌شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جور این قدر به یک تن تنها نمی‌شود
گویی اگر که می‌شود حاشا نمی‌شود
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که این مقدار سختی و بی‌عدالتی نمی‌تواند تنها بر دوش یک نفر باشد. حتی اگر شرایط به گونه‌ای باشد که چنین چیزی ممکن باشد، باز هم حقیقت ندارد که یک نفر بتواند این همه بار را به تنهایی تحمل کند.
ظالم‌تر از طبیعت و مظلوم‌تر ز من
تا ختم آفرینش دنیا نمی‌شود
هوش مصنوعی: طبیعت به قدری بی‌رحم و ظالم است که هیچ کس به اندازه من در مقابل آن احساس ظلم نمی‌کند و تا زمانی که دنیا وجود دارد، این احساس ادامه خواهد داشت.
ای طبع من ز زشتی کردار روزگار
گویا دگر زبان تو گویا نمی‌شود
هوش مصنوعی: ای نفس من، به خاطر زشتی‌های رفتار روزگار، به نظر می‌رسد که دیگر نمی‌توانی صحبت کنی.
گویند گریه عقده دل باز می‌کند
خون گریه می‌کنم دل من وانمی‌شود
هوش مصنوعی: می‌گویند که گریه کردن می‌تواند دل را سبک کند و مشکلات درون را آشکار سازد، اما من با وجود اینکه خیلی گریه کرده‌ام، هنوز هم دلم آرام نمی‌شود.
بنیانم اشک دیده ز جا کند ای عجب
کاین سیل کوهکن ز چه دریا نمی‌شود
هوش مصنوعی: بنیان وجودم از اشک‌هایم ویران شده است. عجیب است که این طوفان ویرانگر که از کوه‌ها می‌آید، چرا به دریا نمی‌پیوندد.
با درد هجر ساخته در چنگ غم اسیر
کاری به نقد ساخته از ما نمی‌شود
هوش مصنوعی: با وجود درد جدایی و گرفتار شدن در چنگال غم، نمی‌توانیم از چگونگی ارزش‌گذاری و قضاوت درباره خودمان چیزی بگوییم.
نام تو گشته ورد زبانم ولی چه سود
شیرین، دهن به گفتن حلوا نمی‌شود
هوش مصنوعی: نام تو همیشه بر زبانم هست، اما چه فایده دارد؟ حرف زدن از آن شیرینی که مثل حلوا باشد، ممکن نیست.
رجعت اگر دوباره کند ز آسمان مسیح
دردی است درد من که مداوا نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر مسیح دوباره از آسمان بازگردد، درد من همچنان باقی می‌ماند و هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
خاک تمام عالم اگر من به سر کنم
در خاک رفته من پیدا نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر تمام خاک جهان را بر سر بریزم، حتی در خاک خودم هم اثری از من پیدا نخواهد شد.
از بعد مرگ یار ز من گو به زندگی
دیگر سلوک ما و تو یک جا نمی‌شود
هوش مصنوعی: پس از مرگ یار، به من بگو که در زندگی دیگر، راه و روش ما هرگز به یکدیگر نمی‌رسد.
عارف چنان ز ماتم عبدالرحیم خان
گشته است بستری که دگر پا نمی‌شود
هوش مصنوعی: عارف به شدت تحت تأثیر اندوه ناشی از مرگ عبدالرحیم خان قرار گرفته است، به طوری که حال جسمی او به گونه‌ای شده که نمی‌تواند بلند شود و از بستر بلند شود.