شمارهٔ ۲۴ - بمیرم یا نمیرم
باز ز ابروی کمان و نوک مژگان زد به تیرم
بار الها چارهای کن سخت در چنگش اسیرم
دست از پا پیش شمشیرش خطا کردن نیارم
نیستم ز امرش گریزان وز قبولش ناگزیرم
ناوک تیر تو گر صد بار از پستان مادر
ننگرم بهْ، کرد بایستی دو صد لعنت به شیرم
تا نفس باقیست نام دوست باشد بر زبانم
تا که جانی هست نقش یار باشد در ضمیرم
از برای گوشه چشمت ز عالم چشم بستم
گر تو ابرو خم کنی از هر دو عالم گوشه گیرم
وعده دادی وقت جان دادن به بالین من آیی
جانم از هجرت به لب آمد نمیآیی بمیرم
ای جوانان از من ایام جوانی گم شد او را
هر کجا دیدید گوییدش که پیری کرد پیرم
سطوت دربار فقرم شد چنان کز روی کرنش
قالی شاهان به خاک افتند در پیش حصیرم
در وصالت دلخوشم از زندگی چون خضر لیکن
میکشد هجرت نمیدانم بمیرم یا نمیرم
زندگی از قدر من کاهید قدرم کس نداند
دانی آنوقتی که در عالم نبیند کس نظیرم
گر نکردم خدمت، این دانم، خیانت هم نکردم
شکر ایزد را که عارف نی وکیلم نی وزیرم
شمارهٔ ۲۳ - عهد با جانان!: من این جانی که دارم عهد با جانان خود کردمشمارهٔ ۲۵ - دست به دامان!: گر رسد دست من به دامانش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز ز ابروی کمان و نوک مژگان زد به تیرم
بار الها چارهای کن سخت در چنگش اسیرم
هوش مصنوعی: ای خدا، دوباره از ابروهای کمانوار و نوک مژههای دلربا تیر به قلبم زدند. من به شدت در چنگ این زیبایی اسیرم، پس لطفاً چارهای برای من بیندیش.
دست از پا پیش شمشیرش خطا کردن نیارم
نیستم ز امرش گریزان وز قبولش ناگزیرم
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از او دور شوم و نمیتوانم از فرمانش سرپیچی کنم. از اشتباه کردن در برابر شمشیرش خودداری میکنم.
ناوک تیر تو گر صد بار از پستان مادر
ننگرم بهْ، کرد بایستی دو صد لعنت به شیرم
هوش مصنوعی: اگر تیر تو را صد بار از پستان مادر نبینم، دو صد بار نفرین میکنم به شیر او.
تا نفس باقیست نام دوست باشد بر زبانم
تا که جانی هست نقش یار باشد در ضمیرم
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، همیشه نام دوست را به زبان میآورم و تا وقتی که زندگی در وجودم جاری است، تصویر و یاد او در ذهن و احساسات من باقی خواهد ماند.
از برای گوشه چشمت ز عالم چشم بستم
گر تو ابرو خم کنی از هر دو عالم گوشه گیرم
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه کوچکی که به تو دارم، از تمام دنیا چشم پوشیدهام. اگر تو ابروی خود را کمی کج کنی، من از همه چیز و همهجا کنارهگیری میکنم و به دنبال تو میروم.
وعده دادی وقت جان دادن به بالین من آیی
جانم از هجرت به لب آمد نمیآیی بمیرم
هوش مصنوعی: تو قول دادی که در لحظهی مرگم کنارهام باشی، اما حالا که جانم به لب رسیده، باز هم نمیآیی و من از غم دوری میمیرم.
ای جوانان از من ایام جوانی گم شد او را
هر کجا دیدید گوییدش که پیری کرد پیرم
هوش مصنوعی: ای جوانان، یادتان باشد که ایام جوانی من به سرعت سپری شده است. اگر او را هر جا دیدید، به او بگویید که دیگر پیر شدهام و جوانیام را از دست دادهام.
سطوت دربار فقرم شد چنان کز روی کرنش
قالی شاهان به خاک افتند در پیش حصیرم
هوش مصنوعی: دولت و قدرت دربار فقر به قدری بر من است که فرشهای شاهانه در مقابل من بر زمین بیفتند و در برابر حصیر من خضوع کنند.
در وصالت دلخوشم از زندگی چون خضر لیکن
میکشد هجرت نمیدانم بمیرم یا نمیرم
هوش مصنوعی: در نزدیکی تو خوشحال و راضی هستم، مانند خضر که در زندگیاش خوشبخت است. اما وجود هجرت و دوری از تو به من فشار میآورد و نمیدانم باید بمیرم یا زنده بمانم.
زندگی از قدر من کاهید قدرم کس نداند
دانی آنوقتی که در عالم نبیند کس نظیرم
هوش مصنوعی: زندگی به اندازهای که باید، از من کم شده و هیچکس ارزش واقعیام را نمیداند. میدانی زمانی که در این دنیا کسی شبیه من را نمیبیند، چه احساسی دارم؟
گر نکردم خدمت، این دانم، خیانت هم نکردم
شکر ایزد را که عارف نی وکیلم نی وزیرم
هوش مصنوعی: من اگر به شما خدمت نکردهام، میدانم که خیانت هم نکردهام. خدا را شکر که من نه عارف هستم و نه وکیل و وزیر.