شمارهٔ ۱۸ - حکایت هجران
سزد بر اوج فلک، سرکشی کند سر من
اگر به طالع من بازگردد اختر من
به حشر نامهٔ اعمال اگر برون آرم
پر از حکایت هجران توست دفتر من
چگونه بر رخ خوبان نظر کنم که مدام
خیال روی تو سدیست پیش منظر من
هلال ابرویت ای آفتاب کشور حُسن
طلوع کرد و چو کتان بسوخت پیکر من
ز واژگونی بخت این گمان نبود مرا
که روزگار نشاند تو را برابر من
خیال زلف تو دوشم به خواب بود امروز
چو ناف آهوی چین مشکبوست بستر من
شب فراق تو خوشوقت از آن شدم که گرفت
ز گریه داد دل از هجر دیدهٔ تر من
به یار راز نهانی نگفته باز آمد
رقیب دست نخواهد کشید از سر من
نگفتیام که «اگر ناتوان شوی گیرم
به دست دست تو» وقت است ای توانگر من
شمارهٔ ۱۷ - مراد دل: گر مراد دل خود حاصل از اختر نکنمشمارهٔ ۱۹ - وادی عشق: وادی عشق چو راه ظلمات آسان نیست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سزد بر اوج فلک، سرکشی کند سر من
اگر به طالع من بازگردد اختر من
هوش مصنوعی: اگر ستاره من دوباره به دنبالم بیفتد، درست است که بر فراز آسمان گردنکشی کنم.
به حشر نامهٔ اعمال اگر برون آرم
پر از حکایت هجران توست دفتر من
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت نامهٔ اعمالي که نوشتهام را بیرون بیاورم، میبینم که پر از داستانهای دوری و جدایی توست، ای دوست.
چگونه بر رخ خوبان نظر کنم که مدام
خیال روی تو سدیست پیش منظر من
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به چهره زیبای دیگران نگاه کنم وقتی که همیشه تصویر تو جلوی چشمانم است؟
هلال ابرویت ای آفتاب کشور حُسن
طلوع کرد و چو کتان بسوخت پیکر من
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلربایت مانند هلال ماه درخشید و همانند آفتابی که بر جمال زیبایی میتابد، وجود مرا به آتش کشید و به شدت دچار عشق و سوزش کرد.
ز واژگونی بخت این گمان نبود مرا
که روزگار نشاند تو را برابر من
هوش مصنوعی: به خاطر بدبیاری و بدفطرتی روزگار، هرگز فکر نمیکردم که روزی تو مقابل من قرار بگیری.
خیال زلف تو دوشم به خواب بود امروز
چو ناف آهوی چین مشکبوست بستر من
هوش مصنوعی: دیشب در خواب خیال زلف تو را دیدم، امروز بستر من مانند بستر آهوی خوشبو و نرم است.
شب فراق تو خوشوقت از آن شدم که گرفت
ز گریه داد دل از هجر دیدهٔ تر من
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو خوشحال شدم زیرا اشکهای من به خاطر دوریات، دل نشان داد.
به یار راز نهانی نگفته باز آمد
رقیب دست نخواهد کشید از سر من
هوش مصنوعی: به محبوب خود اسراری نگفتم و حالا که رقیب در آمده، او از سر من دست برنخواهد داشت.
نگفتیام که «اگر ناتوان شوی گیرم
به دست دست تو» وقت است ای توانگر من
هوش مصنوعی: نمیگفتی که اگر در کاری ناتوان شوی، من دستت را میگیرم و کمک میکنم. حالا ای قدرتمند، زمان آن فرا رسیده است.
حاشیه ها
1402/10/20 15:01
کژدم
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «سیزده چهارده سال قبل (۱۳۲۷؟) به واسطهٔ کسالت مزاج مسافرت به کرگانرود تالش کرده و این غزل را در آنجا به نام یکی از یاران خودم گفتهام. این موقعی بود که زمامداران آن زمان که خود از طرفی مشغول یغما بودند «بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست»گویان مسیو یپرم را مامور سرکوبی ایل شاهسون کردند و از همان روز عثمانیها این حرکت را وسیلهٔ پروپاگاند کردند و صحبت نفاق ترک و فارس به میان آوردند. تفنگهای شاهسون تسلیم کمیتهٔ ارامنه شده و قالیهای مقبرهٔ اجداد شاهعباس به بازار فروش اروپا حمل گردید!»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی.