شمارهٔ ۷ - در راه کردستان
حشمت الملک آن که عنوانش
پیش من اینکه خواندمی خانش
روز از صحبتش به تنگم و شب
عاجز از قل قل قلیانش
مزه حرف بی رویه زدن
شیره کرده است زیر دندانش
گاه خواهد کند سکوت ولیک
چانه خارج بود ز فرمانش
راه طهران الی به کردستان
این چه خواهی ز یزد و کرمانش
غرقه در قلزم کثافت را
کی کند پاک آب بارانش
کاش کالسکه راه آهن بود
که بمردیم در بیابانش
شمارهٔ ۶ - قصیدهٔ علیجان: ای تو چو هوشنگ، هوشیار علیجانشمارهٔ ۸ - فلفلحلحلح: غزل «فلفلحلحح» همان غزلی ست که به جهت حضرت آیة الله کردستانی از بین راه که به طهران می آمدم ساخته (۱۳۴۱ ق) و از همدان در ضمن کاغذی که به ایشان نوشته بودم به سنندج فرستادم. ولی سابقه دادن به این غزل ده مرتبه زحمتش بیشتر از نوشتن آن است: با آیة الله به تماشای حوالی رفته بودیم که پیرمردی عامی و بیابانی دیدیم که خبرهای غریب میگفت، از جمله این که چهل شب در قبرستان کهنهای که روز نیز جنبنده و جاندار از آن گذر ندارد، مشغول بعضی اوراد و اذکار بوده است. خود آیة الله که منکر تاثیر منتر و طلسمات بود معلوم شد بسی از اینها دانسته و حتی در شبهای خوفناک خوانده است و بسیاری از آنها را خواند که من تنها کلمهٔ «فلفلحلحح» را به خاطر سپردم. قطب الاسلام یک ملای پیرمرد بدبخت و شریفی است که اغلب علمای کردستان که امروز هر کدام عنوانی دارند شاگرد این بدبخت بودهاند ولی امروز از کثرت پریشانی جزئی امورات زندگانیش را آیة الله اداره می کند. خود آیة الله هم بیشتر تحصیلاتش پیش قطب بوده است علت بدبختیش این است، که طبعا آزادیخواه و متجدد بوده در اول مشروطه هم تاسیس مدرسهٔ جدیدی کرده است البته یک همچو ملائی بودنش به جهت دیگران خیلی اسباب ضرر است، پس به همین جهات عموم علما او را تکفیر کرده از آن وقت هم دیگر نتوانسته است کمر راست کند. روزی در مجلس او حکایت منقلی پیش آمد که چهار پنج نفر نتوانستند یک منقل آتش کنند پس اگر در غزل به شعری که منقل قطب الاسلام در اوست برسید بدانید مقصود چیست.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حشمت الملک آن که عنوانش
پیش من اینکه خواندمی خانش
هوش مصنوعی: حشمت الملک، کسی است که نام او برای من مهم است و به خاطر اینکه او را خواندهام، به او احترام میگذارم.
روز از صحبتش به تنگم و شب
عاجز از قل قل قلیانش
هوش مصنوعی: روزها از سخنان او خستهام و شبها از صدای قلقل قلیان او ناتوانم.
مزه حرف بی رویه زدن
شیره کرده است زیر دندانش
هوش مصنوعی: حرف زدن بیمورد و بیفایده، طعم شیرینی دارد که او را به خود مشغول کرده است.
گاه خواهد کند سکوت ولیک
چانه خارج بود ز فرمانش
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که او سکوت کند، اما دهانش از کنترلش خارج است و نمیتواند جلوی حرف زدنش را بگیرد.
راه طهران الی به کردستان
این چه خواهی ز یزد و کرمانش
هوش مصنوعی: این جمله به سفر از تهران به کردستان اشاره دارد و نشان میدهد که این مسیر، ارتباطی ندارد به شهرهای یزد و کرمان. به عبارتی، سفر به کردستان مستقل از دیگر شهرهاست و اهمیت آن در خود مسیر نهفته است.
غرقه در قلزم کثافت را
کی کند پاک آب بارانش
هوش مصنوعی: آبی که از باران میآید، نمیتواند کسی را که در گنداب فرو رفته، پاک کند.
کاش کالسکه راه آهن بود
که بمردیم در بیابانش
هوش مصنوعی: ای کاش وسیلهای مانند کالسکه راهآهن وجود داشت تا ما که در بیابان ماندهایم، راحتتر و سریعتر به مقصد برسیم.