گنجور

شمارهٔ ۵ - دلاکیه عارف

رفت شخصی تا که بتراشد سرش
در بر دلاک از خود خر ترش
لنگ بر زیر زنخ انداختش
تیغ اندر سنگ روئین آختش
بر سرش پاشید آب از قمقمه
او نشسته همچو سلطان جمجمه
پس به . . . خویش مالید آینه
گفت خوش بین باش به زین جای نه
تیغ را مالید بر قیشی که بود
پیش چشمش در رکوع و در سجود
تیغ خود را کرد تیز آن دل دو نیم
گفت بسم الله الرحمن الرحیم
آن سر بی صاحب بدبخت را
یا سر چون سنگ خارا سخت را
کرد زیر دست و مالیدن گرفت
بعد از یک سو تراشیدن گرفت
اولین بارش چنان ضربی به سر
زد کز آن ضربت دلش را شد خبر
گفت آخ استاد ببریدی سرم
گفت: «راحت باش تا من سرورم
پنبه می چسبانمش تا خون ریش
از سر خونین نریزد روی ریش »
پنبه می چسباند یک لختی اگر
بر سر لختش زدی ضرب دگر
باز فریاد از دل پر خون کشید
تا بجنبد چند جا را هم برید
هی بریدی آن و هی از جیب خویش
پنبه می چسباند بر آن زخم ریش
پوست از آن سر همه تاراج کرد
صفحه سر دکه حلاج کرد
تا رسید آنجا که سرتاسر سرش
قوزه زاری شد سربار آورش
گفت «سر این سر از بی صاحبی است
ز آن تو پنداری کدو یا طالبی است
تا تو دلاکی یقین دان مرده شوی
جمله سرها را برد بی گفتگوی »
تیغ دادن بر کف دلاک مست
به که افتد شاهی احمد را به دست
آن کند زخمی سر و این سر برد
سر ز سرداران یک کشور برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت شخصی تا که بتراشد سرش
در بر دلاک از خود خر ترش
هوش مصنوعی: شخصی به آرایشگر مراجعه کرد تا موهایش را اصلاح کند، اما به نظر می‌رسد که او حالت و رفتاری خری را دارد.
لنگ بر زیر زنخ انداختش
تیغ اندر سنگ روئین آختش
هوش مصنوعی: زخمی بر پای او افتاد که به شدت دردناک و خطرناک بود، و این زخم باعث شد تا حالتی بسیار سخت و دشوار برای او ایجاد شود.
بر سرش پاشید آب از قمقمه
او نشسته همچو سلطان جمجمه
هوش مصنوعی: آب از قمقمه‌اش بر روی سرش ریخته شده و او همچون یک پادشاه، با یک سر خالی از فکر و اندیشه نشسته است.
پس به . . . خویش مالید آینه
گفت خوش بین باش به زین جای نه
هوش مصنوعی: آینه را به صورت خود مالید و گفت: "به خودت خوشبین باش، از اینجا ناامید نباش."
تیغ را مالید بر قیشی که بود
پیش چشمش در رکوع و در سجود
هوش مصنوعی: تیغ را بر روی کاغذی که در جلو چشمانش بود، کشید در حالی که در حال رکوع و سجده بود.
تیغ خود را کرد تیز آن دل دو نیم
گفت بسم الله الرحمن الرحیم
هوش مصنوعی: دلش را به دو نیم کرد و با تکیه بر نام خدا آغاز به کار کرد.
آن سر بی صاحب بدبخت را
یا سر چون سنگ خارا سخت را
هوش مصنوعی: سر بی‌صاحب بدبخت، یعنی آن کسی که هیچ‌کس او را حمایت نمی‌کند و در تنهایی و بیچارگی به سر می‌برد. از سوی دیگر، سر سفت و سخت مانند سنگ نمایانگر استحکام و تاب‌آوری در برابر مشکلات است. در واقع، این دو نوع سر به مقابله با چالش‌ها و سرنوشت‌های مختلف اشاره دارند.
کرد زیر دست و مالیدن گرفت
بعد از یک سو تراشیدن گرفت
هوش مصنوعی: پس از اینکه چیزی را به خوبی آماده کرد، شروع به کار و مالیدن کرد.
اولین بارش چنان ضربی به سر
زد کز آن ضربت دلش را شد خبر
هوش مصنوعی: او در اولین برخورد به قدری محکم ضربه‌ای به سر زد که از آن ضربه قلبش به خطر افتاد.
گفت آخ استاد ببریدی سرم
گفت: «راحت باش تا من سرورم
هوش مصنوعی: استاد گفت: "نگران نباش، من به تنهایی کارهایم را انجام می‌دهم."
پنبه می چسبانمش تا خون ریش
از سر خونین نریزد روی ریش »
هوش مصنوعی: به خاطر جلوگیری از ریختن خون روی ریشم، پنبه‌ای به آن می‌چسبانم.
پنبه می چسباند یک لختی اگر
بر سر لختش زدی ضرب دگر
هوش مصنوعی: اگر مدتی پنبه‌ای را روی سر کسی بگذاری و سپس به او ضربه‌ای بزنی، دیگر آن پنبه اثر خود را از دست می‌دهد.
باز فریاد از دل پر خون کشید
تا بجنبد چند جا را هم برید
هوش مصنوعی: پرنده‌ای ندا را از دل خونینش بلند کرد تا بتواند جاهایی را تکان دهد و تحرک ایجاد کند.
هی بریدی آن و هی از جیب خویش
پنبه می چسباند بر آن زخم ریش
هوش مصنوعی: تو بارها زخم خود را با پنبۀ جیب‌ات می‌پوشانی و بر آن دردها می‌افزایی.
پوست از آن سر همه تاراج کرد
صفحه سر دکه حلاج کرد
هوش مصنوعی: تمامی تن و پوست از آن سر به تاراج رفته است، مانند صفحه‌ای که در دکه‌ای به دست حلاّج گذاشته شده.
تا رسید آنجا که سرتاسر سرش
قوزه زاری شد سربار آورش
هوش مصنوعی: زمانی که رسید به جایی که تمام سرش پر از ناله و زاری شده بود، سرش را به دوش کشید.
گفت «سر این سر از بی صاحبی است
ز آن تو پنداری کدو یا طالبی است
هوش مصنوعی: گفت: این سر بی‌صاحب است، فکر نکن که یک کدو یا طالبی است.
تا تو دلاکی یقین دان مرده شوی
جمله سرها را برد بی گفتگوی »
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی تو دلاکی ماهر هستی، همه را به یقین به یک پایان می‌رسانی و هیچ‌گونه بحثی در میان نیست. این نشان از قدرت و تسلط تو است که می‌توانی به راحتی همه چیز را تحت کنترل بگیری.
تیغ دادن بر کف دلاک مست
به که افتد شاهی احمد را به دست
هوش مصنوعی: بهتر است که یک شمشیر تیز را به دست یک مرد شراب‌خور و تازه‌کار بسپاریم تا اینکه تاج و تخت پادشاهی را به دست او بدهیم.
آن کند زخمی سر و این سر برد
سر ز سرداران یک کشور برد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی می‌پردازد که در آن، یک نفر آسیب می‌بیند و دیگری، با قدرت و توان خود، بر دیگران تسلط پیدا می‌کند و رهبری یک سرزمین را بر عهده می‌گیرد. به عبارتی، در اینجا به تضاد بین ضعف و قدرت اشاره شده است.