گنجور

شمارهٔ ۴ - رونوشت از خط زیبای عارف

ز ری سوی همدان رخت بست و بار گشاد
یگانه راد تقی‌زادهٔ بزرگ‌نهاد
زبان شدم ز زبان تمام تا گویم
به پیشگاه تو پیغام جمع تا افراد
خوش آمدی ز خوش آمد گذشته همه کس
به سان موکب گل مقدمت مبارک باد
بهار بهر پذیرایی تو گسترده است
بساط سبزه ز اردیبهشت تا خرداد
به گلبنان دبستان دانش همچون گل
شکفته گشتی رویت شکفته روحت شاد
میان ملت ایران و آمریکا کرد
خود این ورود تو روح یگانگی ایجاد
قوی بماند آن دولتِ قوی‌بنیان
جوان زید ز نو این ملت کهن‌بنیاد
ز پرتگاه سیه‌روز شام گمراهی
ز نور صبح معارف بخواه استمداد
به روزگار نژادی که داد دانش داد
چه شد که گشت ز بی‌دانشی نژند نژاد
چو بوم شوم از آن مرز و بوم خیزد جهل
همای دانش در کشوری که تخم نهاد
به سرنگونیِ ضحّاک جهل چیره شود
همیشه علم از این پس چو کاوهٔ حداد
خراب کشور ایران ز دست مدرسه گشت
مگر دوباره ز دارالفنون شود آباد
برای صرف معارف محل به جز اوقاف
نبود و نیست من این گفتم هر چه باداباد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ری سوی همدان رخت بست و بار گشاد
یگانه راد تقی‌زادهٔ بزرگ‌نهاد
هوش مصنوعی: او از ری به سمت همدان حرکت کرد و لوازم سفرش را آماده نمود، همان‌گونه که مرد بزرگ و نیکوکار تقی‌زاده می‌کند.
زبان شدم ز زبان تمام تا گویم
به پیشگاه تو پیغام جمع تا افراد
هوش مصنوعی: من به زبان دیگران تبدیل شده‌ام تا پیام جمع را به تو برسانم.
خوش آمدی ز خوش آمد گذشته همه کس
به سان موکب گل مقدمت مبارک باد
هوش مصنوعی: خوش آمدی! از خوشامدگویی‌ها و ورود تو، همه جا همچون یک کاروان گل، زیبایی و شادابی وجود دارد. ورود تو برای همه خوشایند و مبارک است.
بهار بهر پذیرایی تو گسترده است
بساط سبزه ز اردیبهشت تا خرداد
هوش مصنوعی: بهار به خاطر تو آماده شده و از اردیبهشت تا خرداد، زمین با سبزه‌ها زینت یافته است.
به گلبنان دبستان دانش همچون گل
شکفته گشتی رویت شکفته روحت شاد
هوش مصنوعی: در مکانی همچون لبنان، دبستانی از دانش و علم شکل گرفته و تو مانند گلی شکفته شده‌ای. چهره‌ات درخشان و زیباست و روح تو شادمان است.
میان ملت ایران و آمریکا کرد
خود این ورود تو روح یگانگی ایجاد
هوش مصنوعی: ورود تو سبب شده که احساس اتحاد و همبستگی میان ملت ایران و آمریکا شکل بگیرد.
قوی بماند آن دولتِ قوی‌بنیان
جوان زید ز نو این ملت کهن‌بنیاد
هوش مصنوعی: قدرت و استحکام یک ملت جوان و نوپا به واسطه بنیادهای قوی آن پابرجاست و باید این ملت کهن و با تاریخ غنی، جایگاه خود را در جهان حفظ کند.
ز پرتگاه سیه‌روز شام گمراهی
ز نور صبح معارف بخواه استمداد
هوش مصنوعی: از تیره‌گی و ناامیدی شب که در جهل و انحراف است، از روشنی صبح که قرار است علم و معرفت را به ارمغان بیاورد، کمک و یاری بخواه.
به روزگار نژادی که داد دانش داد
چه شد که گشت ز بی‌دانشی نژند نژاد
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که دانش و علم به مردم داده شد، چرا مردم به دلیل نادانی و عدم آگاهی خود دچار ناراحتی و افسردگی شدند؟
چو بوم شوم از آن مرز و بوم خیزد جهل
همای دانش در کشوری که تخم نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که من در آن سرزمین ظهور کنم، نادانی از آنجا دور می‌شود و علم و دانش در کشوری که بذر آن کاشته شده است، رشد خواهد کرد.
به سرنگونیِ ضحّاک جهل چیره شود
همیشه علم از این پس چو کاوهٔ حداد
هوش مصنوعی: پس از سرنگونی ضحاک، همواره علم بر جهل غالب خواهد شد، مانند کاوهٔ حداد که برای آزادی و روشنایی تلاش کرد.
خراب کشور ایران ز دست مدرسه گشت
مگر دوباره ز دارالفنون شود آباد
هوش مصنوعی: کشور ایران به خاطر مشکلات آموزشی آسیب دیده است، اما امید است که دوباره با تلاش در مراکز آموزشی، مانند دارالفنون، رونق و آبادانی خود را باز یابد.
برای صرف معارف محل به جز اوقاف
نبود و نیست من این گفتم هر چه باداباد
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که برای تأمین هزینه‌های آموزشی و فرهنگی، هیچ منبعی جز سازمان اوقاف وجود ندارد و این موضوع تا کنون نیز تغییر نکرده است. من این را به زبان خودم بیان کردم و هر چه پیش آید، پیش آید.

حاشیه ها

1402/11/15 17:02
کژدم

عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در بیست و ششم خرداد ۱۳۰۷ بر حسب درخواست و خواهش روسای مدرسهٔ آمریکایی در تهران قرار شده بود آقای تقی‌زاده در جشن فارغ‌التحصیل‌های مدرسهٔ آمریکایی همدان حضور داشته باشد. چون باز هم یکی از دیپلمه‌ها منصورخان پسر دکتر بدیع‌الحکما بود خطابه‌ای که اساساً برای تبریک درود و عرض تشکر در حضور ایشان در این جشن بود نوشته ولی به واسطهٔ تعریف بی‌پایان از عملیات درخشان زمامداران وقت به قدری فضای خطابه را تنگ و تاریک کرده بود که دریچه‌ای که اسم تقی‌زاده هم بتواند از آنجا سر به در کرده ورود خود را در همدان به حاضرین و مدعوین در فضای مدرسه اعلان کند باقی نگذاشته چون قبلاً بنا به میل آقای دکتر بایستی از نظر من بگذرد و خود من هم جزء مدعوین بودم، حس آزادی‌خواهی من و سابقهٔ آزادی‌خواهی تقی‌زاده مرا واداشت چند سطری آنچه به نظرم می‌رسد راجع به ایشان اضافه کرده به علاوه غزلی هم بسازم که بعد از خطابه، یا پیش از آن بخوانند ولی خوانده نشد. از دکتر پرسیدم. گفت: «فردا شب که عده‌ای به شام دعوت دارند خواهند خواند.» معلوم شد روح محافظه‌کاری یا ملاحظه از آخوندها برای یکی دو شعر آن، دکتر و روسای مدرسه را دچار زحمت خیال کرده است.

شب دوم که مهمانی خیلی مفصل و آبرومندی که در همدان هیچ سابقه نداشته است قریب ۳۰۰ نفر ایرانی و اروپایی به افتخار ورود تقی‌زاده در سر میز حضور داشتند. معلوم شد می‌خواهد غزل را به استثنای دو سه شعر آن که روح غزل و اساساً برای همان دو سه شعر ساخته شده است بخواند. من با کمال دلتنگی موافقت کرده به اصرار دکتر خودم قرار شد بخوانم. بعد از صرف شام و نطق مفصل رئیس مدرسه و مختصر نطق تقی‌زاده با سینهٔ تنگ نفس‌گرفته خوانده خیلی هم دست زدند.»