شمارهٔ ۱۲
سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند
فصل گل روی همان به که به هامون نکند
پای در درهٔ کیخسرو و دارا ننهد
سیر این منظره با خاطر محزون نکند
همه از دامن الوند پر از دامن گل
نیست کس را ز خود این دامنه مجنون نکند
دست نقاش طبیعت پی رنگآمیزی
به یکی چشم زدن کیست که مفتون نکند
تا که شد ریخته خون آن همه از دختر رز
لاله در طرف چمن ترک شبیخون نکند
کار یک گلبن نوخاسته صد سرو کهن
با برازندگی قامت موزون نکند
باز عمامه به سر بسته برون شد خشخاش
پس دگر بهر چه خون این همه افیون نکند
شیخ شد سرزده در میکده و پیر مغان
وای این ننگ گر از میکده بیرون نکند
نعرهٔ بلبل از این روست که دیگر قدرت
خار در مجلس گل پشت تریبون نکند
که حقوق خود و بدبختی ما را زین بیش
مجلس این مرتبه مستدعیام افزون نکند
کار مشروطه در ایران چه بدین سان گردید
کس چه سان شکوه ز بدکردی گردون نکند
گشت آزادی سیراب ز خون باید لیک
این تمنا کسی از ملت بیخون نکند
عارف از دیدن الوند و دماوند چرا
یاد از سطوت سیروس و فریدون نکند
شمارهٔ ۱۱ - یکی دیگر از نامههای عارف به علی بیرنگ: دل ز می دست برنمیداردشمارهٔ ۱۳ - زرتشت: به نام آنکه در شأنش کتاب است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند
فصل گل روی همان به که به هامون نکند
هوش مصنوعی: آن کس که در فصل بهار، از شراب رنگین لبی نمیفروشد و چهرهاش را از رنگ زیبای گل نمیپوشاند، بهتر است که به سمت دشتهای بیحاصل نرود و از آنجا دوری کند.
پای در درهٔ کیخسرو و دارا ننهد
سیر این منظره با خاطر محزون نکند
هوش مصنوعی: نه به سرزمین کیخسرو و دارا میروم و نه اینجا با دیدن این منظره غمگین میشوم.
همه از دامن الوند پر از دامن گل
نیست کس را ز خود این دامنه مجنون نکند
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند از زیباییهای طبیعی بهرهمند شود؛ گاهی اوقات، حتی در نزدیکی آن زیباییها، احساسات عمیق و پیچیدهای در دل آدمها شکل میگیرد که باعث میشود مجنون و سرگشته شوند.
دست نقاش طبیعت پی رنگآمیزی
به یکی چشم زدن کیست که مفتون نکند
هوش مصنوعی: دست طبیعت همچون نقاشی است که با رنگها و زیباییهایش میتواند هر کسی را شیفته و مجذوب کند.
تا که شد ریخته خون آن همه از دختر رز
لاله در طرف چمن ترک شبیخون نکند
هوش مصنوعی: وقتی که خون آن همه گلرز در چمن ریخته شد، دیگر لاله در آنجا از هیچ تعرض و حملهای در امان نخواهد بود.
کار یک گلبن نوخاسته صد سرو کهن
با برازندگی قامت موزون نکند
هوش مصنوعی: کار یک گل تازه برآمده، هرگز نمیتواند به زیبایی و ایستادگی قامت صد درخت سرو کهن باشد.
باز عمامه به سر بسته برون شد خشخاش
پس دگر بهر چه خون این همه افیون نکند
هوش مصنوعی: مردی که عمامه بر سر دارد، از خانه بیرون میآید و در حالی که به نشانه تفکر یا تردید مینگرد، از خود میپرسد که با وجود این همه درد و رنج، چرا باید همچنان به کارهای نادرست ادامه دهد.
شیخ شد سرزده در میکده و پیر مغان
وای این ننگ گر از میکده بیرون نکند
هوش مصنوعی: یکی از نکتههای مهم در این بیت، تصاویری از یک شخص روحانی است که ناگهان به میکده میآید و احساس شرم و ننگی را در این مورد تجربه میکند. او نگران است که اگر این وضع ادامه پیدا کند، ممکن است مردم او را مورد قضاوت قرار دهند و حس خوبی نسبت به او نداشته باشند. در واقع، این تصویر به تضاد بین عرفان و دنیاگرایی اشاره دارد و مفهوم این است که وابستگی به مکانی مثل میکده ممکن است منجر به افت جایگاه شخص شود.
نعرهٔ بلبل از این روست که دیگر قدرت
خار در مجلس گل پشت تریبون نکند
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر این مسئله فریاد میزند که دیگر خار، در جمع گلها نمیتواند قدرتی داشته باشد و نمیتواند در مقابل زیبایی و جذبه گلها حرفی بزند.
که حقوق خود و بدبختی ما را زین بیش
مجلس این مرتبه مستدعیام افزون نکند
هوش مصنوعی: من خواهش میکنم که این مجلس بیشتر از این به حقوق و بدبختیهای ما افزوده نشود.
کار مشروطه در ایران چه بدین سان گردید
کس چه سان شکوه ز بدکردی گردون نکند
هوش مصنوعی: کار مشروطه در ایران به چه وضعیتی درآمد که هیچکس از بدعهدی و ناپایداری آسمان (زمان) شکایت نمیکند.
گشت آزادی سیراب ز خون باید لیک
این تمنا کسی از ملت بیخون نکند
هوش مصنوعی: آزادی به خون نیاز دارد و برای دستیابی به آن، باید قربانی داده شود؛ اما هیچکس از ملت بیخون نمیتواند چنین خواستهای داشته باشد.
عارف از دیدن الوند و دماوند چرا
یاد از سطوت سیروس و فریدون نکند
هوش مصنوعی: عارف چرا وقتی به زیباییهای الوند و دماوند نگاه میکند، به قدرت و شکوه سیروس و فریدون فکر نمیکند؟