شمارهٔ ۱۱ - یکی دیگر از نامههای عارف به علی بیرنگ
دل ز می دست برنمیدارد
دست تا هست برنمیدارد
صبح شد باز از گریبانم
زندگی دست برنمیدارد
خون دل ریخت چشم مستش و این
قتل خون بست برنمیدارد
هیچکس هیچ چیز غیر از دل
چون که بشکست برنمیدارد
طره شب رواش به طراری
یار و همدست برنمیدارد
آنچنان دل شکسته شد که دگر
هیچ پیوست برنمیدارد
مفت دادم اجاره دل و این
خانه در بست برنمیدارد
عارفا دل مده به رذل که مهر
فطرت پست برنمیدارد
شمارهٔ ۱۰ - عارف راجع به شیراز و نامه شریفه دختران ایران چاپ شیراز و زنددخت بانو سردبیر آن نامه سروده: خوشا شیراز و عهد باستانششمارهٔ ۱۲: سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.