رباعی شمارهٔ ۳۴
دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست
کز من اثری نماند جز باد به دست
از شرم بمیرم ار بپرسی فردا
کان دلشده زنده هست گویند که هست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست
کز من اثری نماند جز باد به دست
هوش مصنوعی: دیروز با تو به قدری صمیمی و نزدیک شدم که دیگر هیچ اثری از من باقی نماند، جز این که همچون بادی در دست باقی ماندم.
از شرم بمیرم ار بپرسی فردا
کان دلشده زنده هست گویند که هست
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی فردا چه بر سر دل عاشق با حال خرابش خواهد آمد، من از خجالت می میرم؛ زیرا دیگران خواهند گفت که او هنوز زنده است.