گنجور

شمارهٔ ۶۰ - مطایبه در موفق سبعی

از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت
که مردمی کن و بخشیده بی‌جگر بفرست
صفی موفق سبعی چو بارها می‌گفت
که گرت هیزم هر روزه نیست خر بفرست
شبی به آخر مستی به طیبتش گفتم
که آنچه گفتی ار خشک نیست تر بفرست
غلام را بفرستاد بامداد پگاه
نه زان قبل که ستوری پگاه تر بفرست
بگویم از چه جهت گفت خواجه می‌گوید
که آن حدیث به دست آمدست زر بفرست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت
که مردمی کن و بخشیده بی‌جگر بفرست
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به شوخی و به طور غیرمستقیم چند بار به من اشاره کردی، انتظار دارم که با محبت و بدون تردید، کارهای خوب انجام دهی و محبت خود را به من نشان بدهی.
صفی موفق سبعی چو بارها می‌گفت
که گرت هیزم هر روزه نیست خر بفرست
هوش مصنوعی: صفی موفق سبعی بارها می‌گفت که اگر هیزم هر روزه ندارید، بهتر است که خر بخرید و از او کمک بگیرید.
شبی به آخر مستی به طیبتش گفتم
که آنچه گفتی ار خشک نیست تر بفرست
هوش مصنوعی: در شبی که سرشار از حال خوش و مستی بودم، به دوستم گفتم که اگر حرف‌هایت جدی نیست، بهتر است با لطافت و محبت بیشتری آنها را بیان کنی.
غلام را بفرستاد بامداد پگاه
نه زان قبل که ستوری پگاه تر بفرست
هوش مصنوعی: غلام را در صبح زود فرستاد، نه اینکه قبل از طلوع خورشید، ستاره‌ای را برای اعلام صبح بفرستد.
بگویم از چه جهت گفت خواجه می‌گوید
که آن حدیث به دست آمدست زر بفرست
هوش مصنوعی: باید بگویم که چرا خواجه می‌گوید این گفته به دست آمده است، پس باید طلا بفرستید.