گنجور

شمارهٔ ۵۸ - حساد او را به تهمتی منسوب کردند قسمیات در نفی تهمت و ذم شاعری و استغفار گوید

بدان خدای که در جست و جوی قدرت او
مسافران فلک را قدم بفرسودست
به دست احمد مرسل به کافران قریش
هزار معجزهٔ رنگ رنگ بنمودست
ز ناودان قضا آب حکم بگشادست
به لاژورد بقا بام چرخ اندودست
کمال لم یزل و ذات لایزالی اوی
ز هرچه نسبت نقصان بود برآسودست
مقدسی است که آسیب دامن امکان
بساط بارگه کبریاش نبسودست
ز راه حکمت و رحمت عموم اشیا را
طریق کسب کمالات خاص بنمودست
مشاعل فلکی را ز کارخانهٔ صنع
بهین و خوبترین رنگ و شکل فرمودست
چنان که طرهٔ شب را به قهر شانه زدست
به لطف آینهٔ جرم ماه بزدودست
ز عدل شاملش اندر مقام حیز خاک
نهاده هریکی از چار طبع و نغنودست
خمیرمایهٔ بخشش به خاک بخشیدست
برآنکه مرجع او خاک شد نبخشودست
سوار روح به چوگان یای نسبت او
ز کوی گردون گوی کمال بربودست
درازدستی ادراک و تیزگامی وهم
طناب نوبتی حضرتش نه پیمودست
جناب قدرت او را به قدر وسعت نطق
زبان سوسن و طوطی همیشه بستودست
کمین سلطنتش در مصاف کون و فساد
سنان لاله به خون دلش بیالودست
سیاه روی سپهر کبود کسوت را
رخش ز زنگ کدورت نخست بزدودست
پس از خزانهٔ حسن و جمال خورشیدش
کفاف حسن و زکوة جمال فرمودست
بیاض روز به پالونهٔ هوای مشف
هزار سال بر این تیره خاک پالودست
گهی به خرج بخار از بحار کم کردست
گهی به دخل دخان بر اثیر بفزودست
ترا که میر خراسانی از ره تقدیم
بر آسمان و زمین قدر و جاه افزودست
که انوری را بی‌خدمت مبارک تو
هرآنچه دیده ندیدست و گوش نشنودست
در این سه سال چه در خواب و چه به بیداری
خیال رایت و آواز نوبتت بودست
شکستهای امانی به عشوه می‌بسته است
درشتهای حوادث به حیله می‌بودست
کنون حواشی جانش از قدوم فرخ تو
چو برگ گل همه شادیش توده بر تودست
که صورتی که ز من بنده آشنایی کرد
نه آنکه از لب من هیچ گوش نشنودست
نه بر زبان گذرانیده‌ام نه بر خاطر
نه بر عقیدت من بنده هرگز این بودست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان خدای که در جست و جوی قدرت او
مسافران فلک را قدم بفرسودست
هوش مصنوعی: بدان خدایی که در تلاش برای کسب قدرتش، مسافران آسمان‌ها را به حرکت درآورده است.
به دست احمد مرسل به کافران قریش
هزار معجزهٔ رنگ رنگ بنمودست
هوش مصنوعی: احمد، پیامبر فرستاده شده، برای قریش که کافران بودند، هزار معجزه با اشکال گوناگون نشان داد.
ز ناودان قضا آب حکم بگشادست
به لاژورد بقا بام چرخ اندودست
هوش مصنوعی: آب قضا از ناودان رهایی یافته و به سقف آسمان که مانند لاجوردی رنگین است، جاری شده است.
کمال لم یزل و ذات لایزالی اوی
ز هرچه نسبت نقصان بود برآسودست
هوش مصنوعی: کمالی که همیشه بوده و ذات بی‌پایانی دارد، از هر گونه عیب و کمبودی آزاد است.
مقدسی است که آسیب دامن امکان
بساط بارگه کبریاش نبسودست
هوش مصنوعی: مکان مقدسی وجود دارد که هیچ آسیبی به دامنه‌ی وجود و عظمت او نرسیده است.
ز راه حکمت و رحمت عموم اشیا را
طریق کسب کمالات خاص بنمودست
هوش مصنوعی: از راه دانش و مهربانی، همه موجودات را راهی برای دستیابی به کمالات ویژه نشان داده‌اند.
مشاعل فلکی را ز کارخانهٔ صنع
بهین و خوبترین رنگ و شکل فرمودست
هوش مصنوعی: ستاره‌ها و اجرام آسمانی را از بهترین و زیباترین مواد و اشکال ساخته‌اند.
چنان که طرهٔ شب را به قهر شانه زدست
به لطف آینهٔ جرم ماه بزدودست
هوش مصنوعی: چنان که شب را با ناز و زیبایی خاصی به نظم درآورده‌اند، همچنین در آینه‌های درخشان، اثر روشنایی ماه را از آن پاک کرده‌اند.
ز عدل شاملش اندر مقام حیز خاک
نهاده هریکی از چار طبع و نغنودست
هوش مصنوعی: از برکت عدالت او، هر یک از چهار عنصر (خاک، آب، هوا و آتش) در جایگاه خود قرار گرفته‌اند و به نوعی هماهنگی و تعادل رسیده‌اند.
خمیرمایهٔ بخشش به خاک بخشیدست
برآنکه مرجع او خاک شد نبخشودست
هوش مصنوعی: خمیرمایهٔ بخشش از خاک گرفته شده و به همین خاطر، آن کسی که در نهایت به خاک برمی‌گردد، به دیگران بخشش نمی‌کند.
سوار روح به چوگان یای نسبت او
ز کوی گردون گوی کمال بربودست
هوش مصنوعی: سوار بر روی روح خود، با نشاط از سرزندگی و زیبایی، نسبت به او از مسیر آسمان به دنبال کمال و تمامیت هستی است.
درازدستی ادراک و تیزگامی وهم
طناب نوبتی حضرتش نه پیمودست
هوش مصنوعی: توانایی شناخت و تیزهوشی او همچون طناب بلندی است که او به نوبت آن را می‌پیماید، و این نشان‌دهنده عمق فهم و درک اوست.
جناب قدرت او را به قدر وسعت نطق
زبان سوسن و طوطی همیشه بستودست
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که قدرت او را به اندازه‌ای که زبان سوسن و طوطی می‌توانند صحبت کنند، همیشه ستایش کرده‌اند. به عبارتی دیگر، از همان زمان که صحبت از قدرت او بوده، به زیبایی و طراوت سخن آن‌ها نیز اشاره شده است.
کمین سلطنتش در مصاف کون و فساد
سنان لاله به خون دلش بیالودست
هوش مصنوعی: سلطنت او در جنگ با هستی و نابودی، به عنوان نشانه‌ای از رنج و فشاری است که بر دل او آمده و او را به خون و اندوه مبتلا کرده است.
سیاه روی سپهر کبود کسوت را
رخش ز زنگ کدورت نخست بزدودست
هوش مصنوعی: در آسمان تیره و آبی، نیرنگ‌ها و کدورت‌های اولیه را با تابش روشنی از چهره‌اش زدوده است.
پس از خزانهٔ حسن و جمال خورشیدش
کفاف حسن و زکوة جمال فرمودست
هوش مصنوعی: پس از اینکه زیبایی و جمال خورشیدش به اتمام رسید، آن حسن و زیبایی که از او به وجود آمد، کافی و مورد نیاز است.
بیاض روز به پالونهٔ هوای مشف
هزار سال بر این تیره خاک پالودست
هوش مصنوعی: سفیدی روز روشنایی‌اش را در شرایط هوای ملایم و دلپذیر به مدت هزار سال بر این زمین تاریک و ناچیز نثار کرده است.
گهی به خرج بخار از بحار کم کردست
گهی به دخل دخان بر اثیر بفزودست
هوش مصنوعی: گاهی بخار از دریا کم می‌شود و گاهی دود بر اثر شدت بخار افزایش می‌یابد.
ترا که میر خراسانی از ره تقدیم
بر آسمان و زمین قدر و جاه افزودست
هوش مصنوعی: تو که به عنوان میر خراسانی برگزیده شده‌ای، باعث افزایش مقام و قدر زمین و آسمان شده‌ای.
که انوری را بی‌خدمت مبارک تو
هرآنچه دیده ندیدست و گوش نشنودست
هوش مصنوعی: هر چیزی که انوری به چشم خود دیده و با گوش خود شنیده، به تو خدمت نمی‌کند و همه‌اش در خدمت توست.
در این سه سال چه در خواب و چه به بیداری
خیال رایت و آواز نوبتت بودست
هوش مصنوعی: در این سه سال، چه در خواب و چه در بیداری، همیشه به یاد تو و صدای نوبت تو بودم.
شکستهای امانی به عشوه می‌بسته است
درشتهای حوادث به حیله می‌بودست
هوش مصنوعی: شکست‌ها و آسیب‌ها به خاطر دسیسه‌ها و فریب‌ها به نظر زیبا و آرام می‌رسند، در حالی که رویدادهای دشوار و سخت با ترفندها و نیرنگ‌هایی همراه هستند.
کنون حواشی جانش از قدوم فرخ تو
چو برگ گل همه شادیش توده بر تودست
هوش مصنوعی: اکنون کنارهای روح او به خاطر آمدن تو مانند برگ گل شاداب و خوشحال است و تمام شادیش هم مانند توده‌ای روی دستان توست.
که صورتی که ز من بنده آشنایی کرد
نه آنکه از لب من هیچ گوش نشنودست
هوش مصنوعی: کسی که به من و احساساتم آشنایی پیدا کرد، نه کسی که اصلاً به حرف‌های من گوش نمی‌دهد.
نه بر زبان گذرانیده‌ام نه بر خاطر
نه بر عقیدت من بنده هرگز این بودست
هوش مصنوعی: من هرگز این موضوع را نه بر زبان آورده‌ام، نه به یاد داشته‌ام و نه به عنوان یک باور در ذهن داشته‌ام.