گنجور

شمارهٔ ۵۰ - در شکایت دوری از بزم مخدوم

شاها بدان خدای که بر دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
فرماندهی که در خم چوگان حکم اوست
این گویهای زر که بدین سبز گنبدست
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
روزی دم خوش از دم او برنیامدست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاها بدان خدای که بر دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
هوش مصنوعی: ای شاه، به آن خدایی که قدرتش به اندازه‌ای بزرگ است که هفت آسمان را مانند مهره‌ای در دست خود دارد، توجه کن.
فرماندهی که در خم چوگان حکم اوست
این گویهای زر که بدین سبز گنبدست
هوش مصنوعی: فرمانده‌ای که در بازی چوگان اقتدار و قدرتش نمایان است، این توپ‌های طلا که زیر گنبد سبز قرار دارند.
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
روزی دم خوش از دم او برنیامدست
هوش مصنوعی: این بنده، اگر از خدمت و حضور در مراسم تو دور بماند، حتی یک روز هم نمی‌تواند از خوشحالی نفس بکشد.