شمارهٔ ۴۹ - شراب خواهد
فریدالدین کاتب دام عزه
مگر چون ده منی سیکیش بردست
به گرمایی چنین در چار طاقش
به دست چار خوارزمی سپردست
بنتوانی شنید آخر که گویند
که آن صافی سخن محبوس دردست
به آبی چند آبش باز روی آر
اگر دانی که آن آتش نمردست
مصون باد از حوادث نفس عالیت
الا تا نقش گیتی ناستردست
شمارهٔ ۴۸: به خدایی که از کمان قضاشمارهٔ ۵۰ - در شکایت دوری از بزم مخدوم: شاها بدان خدای که بر دست قدرتش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فریدالدین کاتب دام عزه
مگر چون ده منی سیکیش بردست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و دلربایی شخصی اشاره میکند که مانند ده منی (نوعی حیوان) در دستان او قرار دارد. این تصویر نشاندهندهی تسلط و قدرت او بر زیبایی و جذابیت است که بهنوعی در دستانش ایستاده و در اختیارش است. شاعر با این بیان میخواهد به عشق و محبت خود نسبت به آن شخص بپردازد و نشان دهد که این زیبایی چگونه بر او تأثیر گذاشته است.
به گرمایی چنین در چار طاقش
به دست چار خوارزمی سپردست
هوش مصنوعی: در گرما و حرارت شدید این مکان، آن را به دست چهار دانشمند خوارزمی سپردهاند.
بنتوانی شنید آخر که گویند
که آن صافی سخن محبوس دردست
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی بشنوی که میگویند آن کلام روشن و بینقص در دست کسی زندانی است؟
به آبی چند آبش باز روی آر
اگر دانی که آن آتش نمردست
هوش مصنوعی: اگر میدانی که آن آتش هنوز زنده است، چندین بار بر روی آبی که در دلت است، آب بریز تا آن را خاموش کنی.
مصون باد از حوادث نفس عالیت
الا تا نقش گیتی ناستردست
هوش مصنوعی: خود را از حوادث و حوادث زندگی محافظت کن تا نقش و نمای زیبای جهان از دست نرود.