گنجور

شمارهٔ ۴۸

به خدایی که از کمان قضا
تیر تقدیر را روان کردست
چشمهٔ آفتاب رخشان را
خازن نقد آسمان کردست
کز نحیفی و ناتوانی و ضعف
دورم از روی تو چنان کردست
که مرا دور بودن از رویت
هرچه گویم فزون از آن کردست
نتوان شرح داد آنکه مرا
غم هجر تو بر چه سان کردست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خدایی که از کمان قضا
تیر تقدیر را روان کردست
هوش مصنوعی: به خدایی که سرنوشت را مانند تیر از کمان قضا پرتاب کرده است.
چشمهٔ آفتاب رخشان را
خازن نقد آسمان کردست
هوش مصنوعی: چشمهٔ درخشان خورشید به عنوان گنجینه‌ای از نعمت‌های آسمانی شناخته شده است.
کز نحیفی و ناتوانی و ضعف
دورم از روی تو چنان کردست
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانی‌ام، دوری از چهره‌ات برایم این‌گونه بوده است.
که مرا دور بودن از رویت
هرچه گویم فزون از آن کردست
هوش مصنوعی: دور بودن از چهره‌ات باعث شده هر چه بگویم بیش از آنچه که هست، احساس کنم.
نتوان شرح داد آنکه مرا
غم هجر تو بر چه سان کردست
هوش مصنوعی: نمی‌توان توضیح داد که چطور جدایی تو باعث شده تا من این‌گونه دچار غم و اندوه شوم.