گنجور

شمارهٔ ۵ - حکیم به دنبال ناصرالدین به منصوریه رفت او رابه بزم‌گاه راه ندادند این قطعه را سروده بار خواست

ای خصم تو پست و قدر والا
وی عقل تو پیر و بخت برنا
ای کرده به خدمت همایونت
هفت اختر و نه فلک تولا
ای پار گشاده بند امسال
و امروز بدیده نقش فردا
هم دست تو دستگاه روزی
هم پای تو پایگاه بالا
رای تو که کسوت کواکب
بر چرخ کنند ازو مطرا
ملک چو بنات را کشیدست
در سلک نظام چون ثریا
آنی که گر آسمان کند دست
با کین تو در کمر چو اعدا
بگشاید روز انتقامت
بند کمر از میان جوزا
من بنده به عادتی که رفتست
رفتم به در سرای والا
گفتند که تو خبر نداری
کان کوه وقار شد به صحرا
ای ذره به باغ رفت خورشید
وی قطره به کوشک رفت دریا
اینک به درم نشسته حیران
با رشک نهان و اشک پیدا
برخوانم راحلون اگر نیست
امید به مرحبا و اهلا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خصم تو پست و قدر والا
وی عقل تو پیر و بخت برنا
هوش مصنوعی: ای دشمن، تو در جایگاهی پایین قرار داری و در عوض، من دارای مقام و ارزش بالایی هستم. همچنین، عقل تو پیر و فرسوده است، در حالی که شانس و سرنوشت من جوان و نوپا است.
ای کرده به خدمت همایونت
هفت اختر و نه فلک تولا
هوش مصنوعی: ای کسانی که در خدمت تو هستند، هفت اختر و نه آسمان به دور تو می‌چرخند.
ای پار گشاده بند امسال
و امروز بدیده نقش فردا
هوش مصنوعی: بستان و امروز را پشت سر بگذار و به فردا و آینده‌ای که در پیش داری، نگاه کن.
هم دست تو دستگاه روزی
هم پای تو پایگاه بالا
هوش مصنوعی: دست تو باعث فراهم شدن روزی‌ات است و پای تو، محل ارتقای جایگاه تو به شمار می‌آید.
رای تو که کسوت کواکب
بر چرخ کنند ازو مطرا
هوش مصنوعی: تو که می‌توانی ستاره‌ها را بر آسمان به حرکت درآوری، از آن آموختن و یادگرفتن من خودداری نکن.
ملک چو بنات را کشیدست
در سلک نظام چون ثریا
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه دختران را در صف و نظم قرار می‌دهد، مانند ستاره‌های ثریا می‌شوند.
آنی که گر آسمان کند دست
با کین تو در کمر چو اعدا
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان با کینه‌ات به تو حمله کند، مثل دشمنانت به تو آسیب خواهد زد.
بگشاید روز انتقامت
بند کمر از میان جوزا
هوش مصنوعی: روزی فرا می‌رسد که من انتقام خود را گرفته و قدرت و توانایی‌ام را از سر گشاد می‌کنم.
من بنده به عادتی که رفتست
رفتم به در سرای والا
هوش مصنوعی: من هم به عادتی که وجود دارد، به درون آن خانه‌ی بزرگ و باشکوه وارد شدم.
گفتند که تو خبر نداری
کان کوه وقار شد به صحرا
هوش مصنوعی: گفته‌اند که تو از خبرها بی‌اطلاعی، در حالی که آن کوه با وقار به دشت آمده است.
ای ذره به باغ رفت خورشید
وی قطره به کوشک رفت دریا
هوش مصنوعی: ای پاره‌ای از عالم، خورشید به باغ رفت و قطره‌ای از دریا به عمارت و کاخ رفت.
اینک به درم نشسته حیران
با رشک نهان و اشک پیدا
هوش مصنوعی: در حال حاضر، شخصی به در خانه‌ام نشسته و در حالی که با حس حسادت کشمکش دارد، به طور پنهانی به من می‌نگرد و اشک‌هایش نمایان است.
برخوانم راحلون اگر نیست
امید به مرحبا و اهلا
هوش مصنوعی: اگر امیدی به خوشامدگویی و پذیرایی وجود نداشته باشد، بهتر است مسافران را بخوانم و دعوت کنم.