گنجور

شمارهٔ ۳۵ - در شکایت دنیا

ربع مسکون آدمی را بود، دیو و دد گرفت
کس نمی‌داند که در آفاق انسانی کجاست
دورُ دورِ خّشکسال دّین و قحطِ دّانشست
چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست
من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل
گر مسلمانی تو تعیین کن که سلمانی کجاست
آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید
تو زنخ می‌زن که در من گنج پنهانی کجاست
خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست
ای دریغا داعیی چون نوح و طوفانی کجاست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1394/12/25 01:02
عبوری

با اجازه از دوستان عزیز در بیت آخر "داعی یی" درست تر نیست؟

1396/10/24 02:12
حسن

آخرین مصراع اشتباه نوشته شده است. درستش به این صورت است. اصلاح بفرمایید لطفا.
"ای دریغا داعی یی چون نوح و طوفانی کجاست"

1402/05/13 21:08
امیرالملک

آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید

تو زنخ می‌زن که در من گنج پنهانی کجاست

«کجاست» در این محل یعنی «فلان جاست» و حالت سوالی ندارد. مانند کاربرد انگلیسی کلمه where در نقش conjunction

یعنی مصراع حالت طعنه دارد.

این بیت عالی است.

1402/05/13 21:08
امیرالملک

خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست

ای دریغا داعی چون نوح طوفانی کجاست

 

وقت آمده است یعنی قیامت رسیده (ماخوذ از قرآن)

شاید خاک هم مجاز از انسان باشد.

و منجی در این روزگار مانند نوح است.

اگر طبق ضبط بعضی نسخ «و طوفانی کجاست» بخوانیم آنوقت باید بگوییم شاعر آرزوی نوعی قیامت را کرده.