شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد
ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق
فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق
لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق
تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم
از باده خون اکحل و قیفال و باسلیق
شمارهٔ ۳۱۴ - تعریف شراب کند: غذای روح بود بادهٔ رحیقالحقشمارهٔ ۳۱۶ - در هجو: نه نجیب از پی آن شد به فلک بر کورا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیق
فریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیق
هوش مصنوعی: ای آقا و بزرگوار، بر بندگان مهربان توجه کن و فریادرس باش، که خون پادشاه جاثلیق بر زمین ریخته شده است.
لختی ز خون بچهٔ تاکم فرست از آنک
هم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیق
هوش مصنوعی: مدتی از خون میوه جوان انگورم بفرست، زیرا بوی خوشی مانند مشک دارد و رنگش نیز شبیه به سنگ عقیق است.
تا ما به یاد خواجه دگربار پر کنیم
از باده خون اکحل و قیفال و باسلیق
هوش مصنوعی: ما به یاد خواجه دوباره پیمانه را پر از نوشیدنی میکنیم، از شربتهای خوشعطر و زیبا.
حاشیه ها
1393/06/19 15:09
سرانجام در نیافتیم که این سروده از کسایی مروزی است با از انوری:
کسایی » دیوان اشعار » طلب ِ جام/
یا
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - شراب خواهد/