شمارهٔ ۳۰۱ - از نجیبالدین کاتب سیاهی خواهد
اگر به رنج ندارد اجل نجیبالدین
که هیچ رنج مبادش ز عالم بدکیش
به پارهای سیهی بر سرم نهد منت
به شرط آنکه دگر دردسر نیارم بیش
به وقت خواندن این قطعه دانم این معنی
به گوشهٔ دل او بگذرد که ای درویش
دل من از سیهی دادن تو سیر آمد
دل تو سیر نگشت از سپیدکاری خویش
شمارهٔ ۳۰۰: به خدایی که کرد گردون راشمارهٔ ۳۰۲ - امیر شجاعی شاعر در قدح انوری گفته: هر بلایی کز آسمان آید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر به رنج ندارد اجل نجیبالدین
که هیچ رنج مبادش ز عالم بدکیش
هوش مصنوعی: اگر اجل نجیبالدین به رنج نمیبیند، پس هیچ درد و رنجی از جهان بدیها به او نخواهد رسید.
به پارهای سیهی بر سرم نهد منت
به شرط آنکه دگر دردسر نیارم بیش
هوش مصنوعی: اگر یک پارچه سیاه بر سرم بگذارند، با این شرط که دیگر دردسر ایجاد نکنم.
به وقت خواندن این قطعه دانم این معنی
به گوشهٔ دل او بگذرد که ای درویش
هوش مصنوعی: وقتی این قطعه را میخوانم، میدانم که این پیام در دل او خواه ناخواه جا میگیرد که ای درویش.
دل من از سیهی دادن تو سیر آمد
دل تو سیر نگشت از سپیدکاری خویش
هوش مصنوعی: دل من از پیامدهای منفی و سنگینی که ناشی از کارهای توست خسته شده، اما دل تو هنوز از رفتار نادرست خودت خسته نشده است.