گنجور

شمارهٔ ۲۹۹

دوش دور از تو ای مدبر عقل
نه به تدبیر عقل دوراندیش
پیشت از گونه گونه بی‌نفسی
که نگون باد نفس کافرکیش
کرده‌ام آنکه یاد آن امروز
می‌کند جانم از خجالت ریش
هیچ دانی چگونه خواهم گفت
عذر می خوردگی و مستی خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش دور از تو ای مدبر عقل
نه به تدبیر عقل دوراندیش
هوش مصنوعی: شب گذشته، دور از تو و از عقل و تدبیر خردمندانه، نتوانستم دوراندیشی داشته باشم.
پیشت از گونه گونه بی‌نفسی
که نگون باد نفس کافرکیش
هوش مصنوعی: قبل از تو، هر نوع بی‌نفسی وجود دارد که برای آن رسوایی دور از انتظار نیست.
کرده‌ام آنکه یاد آن امروز
می‌کند جانم از خجالت ریش
هوش مصنوعی: من کاری کرده‌ام که امروز به یاد آن می‌شود، و این یادآوری باعث شده جانم از شرم و خجالت بیفتد.
هیچ دانی چگونه خواهم گفت
عذر می خوردگی و مستی خویش
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی چطور می‌توانم به تو بگویم که چرا به خاطر حالتی که دارم عذرخواهی می‌کنم و از مستی‌ام صحبت می‌کنم؟