گنجور

شمارهٔ ۲۹۴ - در نصیحت نفس

انوری بهر قبول عامه چند از ننگ شعر
راه حکمت رو قبول عامه گو هرگز مباش
رفت هنگام غزل گفتن دگر سردی مکن
راویان را گرمی هنگامه گو هرگز مباش
تاج حکمت با لباس عافیت باشد بپوش
جان چو کامل شد طراز جامه گو هرگز مباش
در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر
هر کجا آمد شفا شهنامه گو هرگز مباش
تا کی از تشبیه تیغ و خامه خامی بایدت
تیر بهرامی تو تیغ و خامه گو هرگز مباش
آرزو خود کام زادست و قناعت خوش منش
باد او شو کام از خودکامه گو هرگز مباش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انوری بهر قبول عامه چند از ننگ شعر
راه حکمت رو قبول عامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: انوری می‌گوید که برای جلب نظر مردم و عمومی بودن، نباید به بی‌محتوایی شعر روی آورد. او توصیه می‌کند که هرگز نباید از راه‌های نادرست و سطحی در ادبیات استفاده کرد.
رفت هنگام غزل گفتن دگر سردی مکن
راویان را گرمی هنگامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: زمان گفتن غزل، دیگر سردی نکن و راویان را به هیجان بیاور، هرگز در این شور و شوق بی‌احساس نباش.
تاج حکمت با لباس عافیت باشد بپوش
جان چو کامل شد طراز جامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: وقتی که به درک عمیق و حکمت واقعی رسیدی، از آرامش و راحتی زندگی بهره‌مند شو. وقتی به کمال رسیدی، همچون پوشیدن لباس شایسته‌ای عمل کن و هرگز در پی خارج شدن از آن نباش.
در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر
هر کجا آمد شفا شهنامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: در کمال بوعلی، به نقص‌های فردوسی توجه کن؛ هر جا که داستانش موجب شفا می‌شود، هرگز غفلت نکن.
تا کی از تشبیه تیغ و خامه خامی بایدت
تیر بهرامی تو تیغ و خامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: تا کی باید به تشبیه و مقایسه بین تیغ و قلم بپردازی؟ تو مانند تیر بهرام، تندخو و بی‌مهابا هستی. اما هرگز نباید مانند تیغ و قلم عمل کنی.
آرزو خود کام زادست و قناعت خوش منش
باد او شو کام از خودکامه گو هرگز مباش
هوش مصنوعی: آرزوها معمولا تحت تأثیر خودخواهی فرد به وجود می‌آیند و قناعت و رضایت از آنچه داریم می‌تواند ویژگی مثبتی باشد. خودخواهی را کنار بگذار و هرگز اجازه نده که به تو تسلط پیدا کند.

حاشیه ها

1394/12/21 03:02
تضمینی

در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر
هر کجا آمد شفا شهنامه‌گو هرگز مباش
شعر را-با مصداق قرینه ای فاخر چون شاهنامه- در قبال فلسفه -با مصداق قرینه ای فوق العاده چون کتاب شفا-نکوهش می کند. چنانکه فردوسی را در برابر پورسینا.
شعری که به انوری منسوب است که پیرامون فردوسی گفته:
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
اگر واقعا از انوری باشد مربوط به دوران طرفداری اش از شعر است و شعر فعلی مربوط به دوران عزلت و دربار گریزی و شعر و شاعر ستیزی اش.

1401/09/19 05:12
جهن یزداد

هردو از انوریست و  در این سروده نیز  همانگونه که بدرستی گفتید  دو بزرگ را کنار هم مینهد تا سرودن را بد گوید و فرزانگی  را بستاید  نه انکه  از فردوسی یا شهنامه  بد گغته باشد و دانشنامه پورسینا را جز به شاه نامه ها شاهنامه فردوسی نتوان سنجید و کس نگوید خور از چراغ روشن فروزان تر است و  روی دلدار بخورشید جهانتاب سنجند و گویند

ای انکه از هزار خور و مه فراتری
پیدا نه ای بدیده و گویی برابری
خورشید اگر تو روی نپوشی فزورود
 گوید دو افتاب نگنجد بکشوری 
.گرچه گمان ان دارم که  آفتاب خرد  و  بینش فرزانه توس  و نامه  جهان افروزش نه  کم از دانش پورسیناست و اگر این درمان دل بیمارست ان جان  جان آفرین  و جانپرور دل هشیارست . همانگونه است که نویسنده خردمند عرب  حاجظ گفته است : انکس که خواهد از تابش خرد و فرزانگی ، جان و دل  افروغد  و شناخت و دانش را در بلندترین جایگاهش  بیند و زان بهره برد پس  بنگرد به شاهنامه  ایرانیان که  اینست  خردنامه  پارسیان  و گنجخانه  دانش و بینش و فرزانگی و اندیشه  و خرد ورزی  و بهره وری

1394/12/21 03:02
تضمینی

بهتر است «شهنامه‌گو» هم به این صورت نوشته شود: شهنامه، گو؛ یا لااقل به صورت نیم فاصله نباشد تا توهم نشود «شهنامه‌گو» یعنی کسی که شهنامه را بازگو می کند. مثل نقالان و راوی های شعر.
اشاره ای هم که در بیت دوم به راویان دارد نشان می دهد فرهنگ راوی که در اشعار تازیان رواج داشته و تقریبا در دو قرن اخیر منقرض شده، در ایران عصر انوری هم بوده است.
فرهنگ و شغلی که رواج آن به قرن هشتم نرسیده و از بین رفته است.
خوش صدایی و حافظه ی خوب و تسلط در مجلس گردانی و این دست امور، از خصوصیات راویان شعر بوده است. روح خوبانشان شاد.