شمارهٔ ۲۹۴ - در نصیحت نفس
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر
هر کجا آمد شفا شهنامهگو هرگز مباش
شعر را-با مصداق قرینه ای فاخر چون شاهنامه- در قبال فلسفه -با مصداق قرینه ای فوق العاده چون کتاب شفا-نکوهش می کند. چنانکه فردوسی را در برابر پورسینا.
شعری که به انوری منسوب است که پیرامون فردوسی گفته:
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
اگر واقعا از انوری باشد مربوط به دوران طرفداری اش از شعر است و شعر فعلی مربوط به دوران عزلت و دربار گریزی و شعر و شاعر ستیزی اش.
هردو از انوریست و در این سروده نیز همانگونه که بدرستی گفتید دو بزرگ را کنار هم مینهد تا سرودن را بد گوید و فرزانگی را بستاید نه انکه از فردوسی یا شهنامه بد گغته باشد و دانشنامه پورسینا را جز به شاه نامه ها شاهنامه فردوسی نتوان سنجید و کس نگوید خور از چراغ روشن فروزان تر است و روی دلدار بخورشید جهانتاب سنجند و گویند
ای انکه از هزار خور و مه فراتری
پیدا نه ای بدیده و گویی برابری
خورشید اگر تو روی نپوشی فزورود
گوید دو افتاب نگنجد بکشوری
.گرچه گمان ان دارم که آفتاب خرد و بینش فرزانه توس و نامه جهان افروزش نه کم از دانش پورسیناست و اگر این درمان دل بیمارست ان جان جان آفرین و جانپرور دل هشیارست . همانگونه است که نویسنده خردمند عرب حاجظ گفته است : انکس که خواهد از تابش خرد و فرزانگی ، جان و دل افروغد و شناخت و دانش را در بلندترین جایگاهش بیند و زان بهره برد پس بنگرد به شاهنامه ایرانیان که اینست خردنامه پارسیان و گنجخانه دانش و بینش و فرزانگی و اندیشه و خرد ورزی و بهره وری
بهتر است «شهنامهگو» هم به این صورت نوشته شود: شهنامه، گو؛ یا لااقل به صورت نیم فاصله نباشد تا توهم نشود «شهنامهگو» یعنی کسی که شهنامه را بازگو می کند. مثل نقالان و راوی های شعر.
اشاره ای هم که در بیت دوم به راویان دارد نشان می دهد فرهنگ راوی که در اشعار تازیان رواج داشته و تقریبا در دو قرن اخیر منقرض شده، در ایران عصر انوری هم بوده است.
فرهنگ و شغلی که رواج آن به قرن هشتم نرسیده و از بین رفته است.
خوش صدایی و حافظه ی خوب و تسلط در مجلس گردانی و این دست امور، از خصوصیات راویان شعر بوده است. روح خوبانشان شاد.