گنجور

شمارهٔ ۲۶ - در شکایت زمان و حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی

گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید
فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد
کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت
عافیت را کی تواند بود قامت منتصب
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب
زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
هوش مصنوعی: اگرچه در اطرافت، ای دلیر، وقتی که دور تو بچرخیم، آن ساز و کار و وضعیت مدتی به این صورت بود که گرگان شبان بودند و دزدان، در مقام نگهبانی و سرپرستی!
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید
فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب
هوش مصنوعی: در این زمان که انصاف تو به میان آمد، دنیا دچار فتنه‌ها و تفرقه‌ها شد و هر کسی به طرفی رفت و هدف‌ها از هم جدا شدند.
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد
کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب
هوش مصنوعی: سایه‌ای که بر ما افتاده، گویای اتفاقی است که در تاریخ رخ داده و این تنها شروع حوادث زمانه‌ای است که دچار دگرگونی شده است.
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت
عافیت را کی تواند بود قامت منتصب
هوش مصنوعی: تا زمانی که عدالت در جهان برقرار نباشد، هیچ‌کس نمی‌تواند در اوج سلامت و خوشبختی قرار بگیرد.
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب
زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی می‌پردازد که دل مانند یک دریا در حالت بی‌قراری و اضطراب است. در حالی که یک کان، به خاطر شهرستانی بودن و محبوس بودن، آرام و ثابت است. این تصویر نشان‌دهنده تضاد بین آرامش و بی‌قراری است و نشان می‌دهد که دل انسان همیشه درگیر احساسات و اضطراب‌هاست، در حالی که چیزهایی مانند کان، که در زمین محبوسند، از این بی‌قراری معافند.