شمارهٔ ۲۴۶ - در تقاضای انعامی که حواله شد و نیافت فرماید
مفتی شرع کرم عاقلهٔ ملت جود
آنکه از مادر احرار چنو کم زاید
فتوی بنده چو از روی کرم برخواند
حکم فتوی بکند مشکل آن بگشاید
خواجهای بندهٔ خود را نه به تکلیف سؤال
به مراد دل خود مکرمتی فرماید
مدتی بنده نیابد خبری زان انعام
هم در آن بیخبری عمر همی فرساید
چون خبر یافت هم از خواجه بپرسد کانکیست
که مراآنچه تو فرمودی ازو میباید
خواجه گوید که فلانست برو زو بطلب
بنده دم در کشد و هیچ بدان نفزاید
چون دگر روز بپرسد که فلان خواجه کجاست
تا بدو بگرود و پس به ادا بگراید
مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی
مشت کلپتره و بیهوده به هم درخاید
گویدش خواجهٔ ما رفت کنون ده روزست
تا رسیدست برو دایه و زن میگاید
بنده چون از پس آن رفته نخواهد رفتن
عوض آن اگر از خواجه بخواهد شاید
ور نشاید که عوض خواهد ازو آیدش آن
که حوالت نپذیرد پس از آن تا ناید
شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد: جاییست نشسته چاکر توشمارهٔ ۲۴۷ - در قضا و قدر: خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مفتی شرع کرم عاقلهٔ ملت جود
آنکه از مادر احرار چنو کم زاید
هوش مصنوعی: این بیت به تفسیر شخصیتی میپردازد که دارای کرم و بزرگواری است و از خانوادهای آزاده به دنیا آمده است. این فرد به عنوان مرجع دین و قضاوت نیکیها، منشأ خیرو برکت برای ملت تلقی میشود و نقش بسیار مثبتی در زندگی دیگران ایفا میکند.
فتوی بنده چو از روی کرم برخواند
حکم فتوی بکند مشکل آن بگشاید
هوش مصنوعی: هر گاه من با نیکی و مهربانی فتوا دهم، حکم و نظر من به حل مشکلات کمک خواهد کرد.
خواجهای بندهٔ خود را نه به تکلیف سؤال
به مراد دل خود مکرمتی فرماید
هوش مصنوعی: یک خواجه (آقایی) بندهاش را نه با زحمت و سختی به پرسش وادار میکند، بلکه با محبت و احترام به خواستههای دلش توجه میکند.
مدتی بنده نیابد خبری زان انعام
هم در آن بیخبری عمر همی فرساید
هوش مصنوعی: مدتی خبری از آن نعمتها به من نمیرسد و در این بیخبری عمرم به هدر میرود.
چون خبر یافت هم از خواجه بپرسد کانکیست
که مراآنچه تو فرمودی ازو میباید
هوش مصنوعی: وقتی خبر را شنید، از خواجه خواهد پرسید که این شخص کیست که آنچه تو فرمودی، به او احتیاج دارم.
خواجه گوید که فلانست برو زو بطلب
بنده دم در کشد و هیچ بدان نفزاید
هوش مصنوعی: خواجه میگوید که شخصی خاصی وجود دارد که به دنبال او برو. وقتی آن شخص به در میرسد، هیچ چیز به آنچه دارد اضافه نمیشود.
چون دگر روز بپرسد که فلان خواجه کجاست
تا بدو بگرود و پس به ادا بگراید
هوش مصنوعی: زمانی که فردا از کسی بپرسند که فلان آقا کجاست، تا نزد او برود و سپس با او به گفتوگو بپردازد.
مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی
مشت کلپتره و بیهوده به هم درخاید
هوش مصنوعی: مردی بیمعنا را میبیند که نادانانه در حال تلاش و سر و صدا است، در حالی که کارش بیفایده و بیهدف است.
گویدش خواجهٔ ما رفت کنون ده روزست
تا رسیدست برو دایه و زن میگاید
هوش مصنوعی: میگوید که آقای ما رفت و حالا ده روز است که به مقصد رسیده، حالا برو و به دایه و زن بگو.
بنده چون از پس آن رفته نخواهد رفتن
عوض آن اگر از خواجه بخواهد شاید
هوش مصنوعی: هرگاه بندهای به خواستههایش نرسد، دیگر به دنبال آن نخواهد رفت و اگر هم بخواهد، شاید از خواجه چیزی به دست نیاورد.
ور نشاید که عوض خواهد ازو آیدش آن
که حوالت نپذیرد پس از آن تا ناید
هوش مصنوعی: اگر به کسی که در برابر ظلم سکوت میکند، از او انتظار تغییر و اصلاح رفتار داشته باشی، این انتظار به سادگی برآورده نخواهد شد و تا زمانی که او تصمیم به تغییر نگیرد، چیزی بهبود نخواهد یافت.