گنجور

شمارهٔ ۲۴۲ - از کسی درخواست پنبه کند

زهی صاحب ملک پرور که گیتی
سخای ترا چرخ یک روزه آید
زلعل نگین تو درحکم مطلق
همی لرزه در چرخ پیروزه آید
چو وهم تو در سیر برهان نماید
ازو باد را سنگ در موزه آید
اگر آز من نعمت تو بداند
در ایام تو نوبت روزه آید
زدهر سیه کاسه الحق چنانم
که از پشت من دستهٔ کوزه آید
هوا ماه دیگر چنان گرم گردد
که دوزخ به دنیا به دریوزه آید
اگر آن نخواهم که از پیله باشد
بباید مرا آنچه از قوزه آید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی صاحب ملک پرور که گیتی
سخای ترا چرخ یک روزه آید
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که مالک و پرورش‌دهنده‌ای مانند تو دارد، زیرا روزی خواهد رسید که دنیا به خاطر بزرگی و سخاوتت به تو می‌بالد.
زلعل نگین تو درحکم مطلق
همی لرزه در چرخ پیروزه آید
هوش مصنوعی: نگین زلف تو به قدری زیباست که حتی در مقام مطلق هم به لرزه در می‌آورد و پیروزی را به ارمغان می‌آورد.
چو وهم تو در سیر برهان نماید
ازو باد را سنگ در موزه آید
هوش مصنوعی: وقتی خیالت به کنکاش و بررسی حقیقت می‌پردازد، سنگی که باد را نمایان می‌سازد، در موزه قرار می‌گیرد.
اگر آز من نعمت تو بداند
در ایام تو نوبت روزه آید
هوش مصنوعی: اگر نعمت تو را در زمان خودم بشناسم، روزه گرفتن برایم آسان‌تر خواهد بود.
زدهر سیه کاسه الحق چنانم
که از پشت من دستهٔ کوزه آید
هوش مصنوعی: من به گونه‌ای دچار غم و اندوه هستم که مانند دستانی که از پشت سر به سمت من می‌آید، نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
هوا ماه دیگر چنان گرم گردد
که دوزخ به دنیا به دریوزه آید
هوش مصنوعی: هوا در ماه دیگر به حدی گرم می‌شود که گرمای دوزخ به دنیای ما سر می‌زند.
اگر آن نخواهم که از پیله باشد
بباید مرا آنچه از قوزه آید
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهم که در قفس (پیله) بمانم، باید آنچه که از کِرم می‌آید را بپذیرم.