گنجور

شمارهٔ ۲۳۶ - در نکوهش روزگار

یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود
گویی دهنده از سر جودی نداده بود
گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد
بیچاره او که کارش با این فتاده بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
هوش مصنوعی: برای مدتی، به لطف و کرامت‌ها، دری به روی ما از نعمت‌های دنیا باز بود.
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی کوچک و ناچیزی از هم جدا شد، دوباره به آن مراجعه کردی و گفتی که مانند امانتی در نزد ما بوده است.
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
هوش مصنوعی: امروز هر کسی که بگوید من آن ثروت را دارم که به آرامی و به مرور زمان از مادرم به ارث برده‌ام،
چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود
گویی دهنده از سر جودی نداده بود
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنارم نیستی، از آن شخص می‌پرسم که چرا به من جواب نمی‌دهد. او عذرش را می‌آورد و می‌گوید که از سر لطف و دوستی چیزی نگفته بود.
گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد
بیچاره او که کارش با این فتاده بود
هوش مصنوعی: زمانه مانند سگی است که به فضلهٔ خود برمی‌گردد. فردی که کارش به این دنیا و سختی‌های آن وابسته است، در سختی قرار می‌گیرد.