شمارهٔ ۲۱۸ - ممدوح برای حکیم خلعتی فرستاده در شکر آن گوید
ای خداوندی که از دریای دستت روزگار
آز مفلس را چو کان تا جاودان قارون کند
گر سموم قهر تو بر بحر و کان یابد گذر
در این بیجاده و بیجادهٔ آن خون کند
ور نسیم لطف تو بر آتش دوزخ وزد
شعلهٔ او فعل آب دجله و جیحون کند
کلک تو میزان حشر آمد که در بازار ملک
زشت و خوب از هم جدا و خیر و شر موزون کند
عقل را حیرت همی آید ز کلکت گاهگاه
کو به تنهایی همی ترتیب عالم چون کند
دانکه تشریف خداوند خراسان آیتیست
کز بزرگی نسخ آیتهای گوناگون کند
پاسبانش ز انبساط نسبت همسایگی
کسوت خود را شبی گر تحفهٔ گردون کند
از نشاط اینکه این تشریف خدمتگار اوست
در زمان دراعهٔ کحلی ز سر بیرون کند
گرنه این بودی روا بودی که در تشریف تو
آنکه روز عالمی ذکری همی میمون کند
از ولوع خویش بر مدح تو ناگه گفتمی
پایگاه کعبه را کسوت کجا افزون کند
شادبادی تا جهان صد سال دیگر بر درت
همچنین خدمت کند از جان همی کاکنون کند
شمارهٔ ۲۱۷ - درخواست روشنایی کند: گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگشمارهٔ ۲۱۹: دوستی گفت صبر کن ایراک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خداوندی که از دریای دستت روزگار
آز مفلس را چو کان تا جاودان قارون کند
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگی که با دست قدرتت، روزگار سختی را برای بیچارگان از زیر دریا به گونهای تغییر میدهی که آن را به ثروت و نعمت جاودانی تبدیل کنی.
گر سموم قهر تو بر بحر و کان یابد گذر
در این بیجاده و بیجادهٔ آن خون کند
هوش مصنوعی: اگر طوفان خشم تو بر دریا بوزد و آن را تحت تأثیر قرار دهد، در این بیراهه و ناپیدا، به او آسیب خواهد زد.
ور نسیم لطف تو بر آتش دوزخ وزد
شعلهٔ او فعل آب دجله و جیحون کند
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت تو بر آتش جهنم بوزد، شعله آن آتش مانند آب دجله و جیحون میشود.
کلک تو میزان حشر آمد که در بازار ملک
زشت و خوب از هم جدا و خیر و شر موزون کند
هوش مصنوعی: دست تو به عنوان معیار قیامت ظهور کرده است تا در بازار دنیا خوبیها را از بدیها جدا کرده و نیک و بد را به توازنی برساند.
عقل را حیرت همی آید ز کلکت گاهگاه
کو به تنهایی همی ترتیب عالم چون کند
هوش مصنوعی: عقل در برخی اوقات از عظمت و شکوه تو شگفتزده میشود و نمیداند چگونه میتواند به تنهایی جهان را سامان بخشد.
دانکه تشریف خداوند خراسان آیتیست
کز بزرگی نسخ آیتهای گوناگون کند
هوش مصنوعی: بدان که مقام و جایگاه خداوند در خراسان نشانهای است که از بزرگی خود میتواند نشانههای مختلف را از بین ببرد و ناپدید کند.
پاسبانش ز انبساط نسبت همسایگی
کسوت خود را شبی گر تحفهٔ گردون کند
هوش مصنوعی: در شب، نگهبانش با خوشحالی و راحتی به همسایگی خود و لباس زیبایش نگاه میکند، انگار که هدیهای از آسمان به او رسیده است.
از نشاط اینکه این تشریف خدمتگار اوست
در زمان دراعهٔ کحلی ز سر بیرون کند
هوش مصنوعی: از شادی اینکه این بنده در خدمت او هست، در زمان خاصی تاجی که بر سر دارد را برمیدارد.
گرنه این بودی روا بودی که در تشریف تو
آنکه روز عالمی ذکری همی میمون کند
هوش مصنوعی: اگر نه، آیا جایز بود که در حضور تو کسی باشد که در روز جهانی فقط ذکر خوشی و شادابی به زبان آورد؟
از ولوع خویش بر مدح تو ناگه گفتمی
پایگاه کعبه را کسوت کجا افزون کند
هوش مصنوعی: به خاطر اشتیاقی که به ستایش تو داشتم، ناگهان بر این فکر شدم که آیا کسی میتواند لباس و زینتی بیشتر از لباس کعبه به آن بیفزاید؟
شادبادی تا جهان صد سال دیگر بر درت
همچنین خدمت کند از جان همی کاکنون کند
هوش مصنوعی: تا صد سال آینده، انگار که با شادمانی به در خانهات خدمت میکند، همانطور که اکنون با تمام وجود به تو خدمت میکند.