شمارهٔ ۲۱۷ - درخواست روشنایی کند
گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ
هر شبی تا روز وصف بی نوایی من کند
روزگار بینوایی وصل را هجران دهد
اتفاق تنگ دستی دوست را دشمن کند
صعب و تاریکست دوراز وصل تو شبهای من
شمعها باید که این تاریک را روشن کند
پارهای ازاعتقاد خویش نزد من فرست
تاشبم را روشن و این حجره را گلشن کند
ورنه فراش سرای مکرمت را نصب کن
تا دو دانگی در وجوه یک منی روغن کند
شمارهٔ ۲۱۶ - در مدح: ای کریمی که رای همت توشمارهٔ ۲۱۸ - ممدوح برای حکیم خلعتی فرستاده در شکر آن گوید: ای خداوندی که از دریای دستت روزگار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ
هر شبی تا روز وصف بی نوایی من کند
هوش مصنوعی: در هر شب، گنبد آسمان با ستارههای درخشانش چنان به نظر میرسد که داستان بیپناهی و درد ناشی از آن را برای من روایت میکند.
روزگار بینوایی وصل را هجران دهد
اتفاق تنگ دستی دوست را دشمن کند
هوش مصنوعی: روزگار سختی و فقر، باعث جدایی از عشق میشود و در شرایط دشوار، دوستی میتواند به دشمنی تبدیل شود.
صعب و تاریکست دوراز وصل تو شبهای من
شمعها باید که این تاریک را روشن کند
هوش مصنوعی: شبهای من به خاطر دوری از تو سخت و تاریک است و نیاز دارم که شمعها این تاریکی را روشن کنند.
پارهای ازاعتقاد خویش نزد من فرست
تاشبم را روشن و این حجره را گلشن کند
هوش مصنوعی: برخی از باورهای خود را به من بفرست تا شبهای من روشن شود و این اتاق را به باغی زیبا تبدیل کند.
ورنه فراش سرای مکرمت را نصب کن
تا دو دانگی در وجوه یک منی روغن کند
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشی میتوانی با گذاشتن فراش و نگهبان برای نگهداری از منزل و مهماننوازی، دو قسمت از روغن را در یک من با هم ترکیب کنی.