شمارهٔ ۲۰۵ - در هجای بخیلی گفته
ممسکی جست مر مرا در بلخ
که همه شهر اندر آن بندند
تا ببینند خواجه کجاست
کس ندیدست و جمله خرسندند
من ندیدم ولیک تا نه چرا
میببرند تا بپیوندند
شمارهٔ ۲۰۴ - در عارضهٔ خاتون عصمةالدین رضیةالملوک: گر خداوند عصمةالدین راشمارهٔ ۲۰۶ - در تقصیر ملاقات یاران به یکدیگر گوید: کهتر و مهتر و وضیع و شریف
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ممسکی جست مر مرا در بلخ
که همه شهر اندر آن بندند
هوش مصنوعی: در بلخ به دنبال من میگردند، زیرا تمام مردم این شهر به نوعی درگیر من هستند.
تا ببینند خواجه کجاست
کس ندیدست و جمله خرسندند
هوش مصنوعی: تا وقتی که کسی نمیداند خواجه کجاست، همه خوشحال هستند.
من ندیدم ولیک تا نه چرا
میببرند تا بپیوندند
هوش مصنوعی: من خودم ندیدهام، اما نمیدانم چرا افرادی را میبرند تا به چیزی بپیوندند.