شمارهٔ ۱۹۸ - مدح قاضی حمیدالدین
با جلال تو ای حمیدالدین
رونق ماه و آفتاب نماند
طلعت فضل و چهرهٔ دانش
از ضمیر تو در نقاب نماند
بیتو ما را به حق نعمت تو
در دل و چشم صبر و خواب نماند
تا من از تو جدا شدم به خطا
در دلم فکرت صواب نماند
جامهٔ عیش را طراز برفت
خیمهٔ لهو را طناب نماند
شخص اقبال را حیات بشد
جام لذات را شراب نماند
شمارهٔ ۱۹۷ - در تقاضای راتبه: خداوندا تو میدانی که بندهشمارهٔ ۱۹۹: بسا سخن که مرا بود وان نگفته بماند
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با جلال تو ای حمیدالدین
رونق ماه و آفتاب نماند
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت تو، ای حمیدالدین، دیگر خبری از درخشش ماه و خورشید نمانده است.
طلعت فضل و چهرهٔ دانش
از ضمیر تو در نقاب نماند
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دانش تو هرگز در دل پنهان نخواهد ماند.
بیتو ما را به حق نعمت تو
در دل و چشم صبر و خواب نماند
هوش مصنوعی: بدون تو، ما در دل و چشمانمان هیچ نشانی از صبر و خواب نداریم و نعمتهای تو ما را از همکاری با حق بینصیب کرده است.
تا من از تو جدا شدم به خطا
در دلم فکرت صواب نماند
هوش مصنوعی: وقتی که از تو دور شدم، به اشتباه فکر کردم که دلم دیگر تفکر درستی ندارد.
جامهٔ عیش را طراز برفت
خیمهٔ لهو را طناب نماند
هوش مصنوعی: لباس لذت و خوشی کنار رفته و در خیمهٔ سرگرمی هیچ بندی باقی نمانده است.
شخص اقبال را حیات بشد
جام لذات را شراب نماند
هوش مصنوعی: شخصی که اقبال و موفقیت را در زندگی تجربه کرده، از لذتها و شادیها بهرهمند میشود و دیگر از شراب و مستیهای موقتی خبری نیست.