گنجور

شمارهٔ ۱۹۵ - سلطان سنجر انوری را به مجلس خود خوانده بود در شکر آن گفته

انوری را خدایگان جهان
پیش خود خواند و دست داد و نشاند
باده فرمود و شعر خواست ازو
واندر آن سحر کرد و در افشاند
چون به مستی برفت بار دگر
کس فرستاد و پیش تختش خواند
همه بگذار این نه بس که ملک
نام او بر زبان اعلی راند
بیش از این در زمانه دولت نیست
هیچ باقیش در زمانه نماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

انوری را خدایگان جهان
پیش خود خواند و دست داد و نشاند
هوش مصنوعی: خدایگان جهان انوری را به نزد خود فراخواند، با او دست داد و او را بر جای نشاند.
باده فرمود و شعر خواست ازو
واندر آن سحر کرد و در افشاند
هوش مصنوعی: او نوشیدنی را طلب کرد و خواست تا شعری از او بگوید، و در همان حال جادوگری کرد و رازها را فاش کرد.
چون به مستی برفت بار دگر
کس فرستاد و پیش تختش خواند
هوش مصنوعی: وقتی که او به حالت مستی رفت، بار دیگر شخصی را فرستاد و او را به حضورش فراخواند.
همه بگذار این نه بس که ملک
نام او بر زبان اعلی راند
هوش مصنوعی: همه اجازه بدهید که این علامت نشان‌دهنده‌ی این باشد که نام او به بالاترین مقام ها شناخته شده است.
بیش از این در زمانه دولت نیست
هیچ باقیش در زمانه نماند
هوش مصنوعی: در این روزها، دیگر نشانی از قدرت و اعتبار گذشته وجود ندارد و هیچ چیزی از آن روزهای خوب باقی نمانده است.