گنجور

شمارهٔ ۱۹۴ - انوری در جواب قاضی گوید

افتخار جهان حمیدالدین
که خرد مدح تو همی خواند
دانکه از هیچ روی نتوان گفت
که نداند همی و نتواند
ماند یک چیز آنکه خود نکند
گرچه حالی تواند و داند
زانکه بر بی‌نیاز واجب نیست
کز پی نفع کس قضا راند
لم در افعال او نیاید از آن
که سبب در میانه بنشاند
غنی مطلق از غرض دورست
فعل او کی به فعل ما ماند
هیچ تدبیر نیست جز تسلیم
خویشتن بیش از این نرنجاند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افتخار جهان حمیدالدین
که خرد مدح تو همی خواند
هوش مصنوعی: حمیدالدین، تو افتخار جهانی و خرد نیز در ستایش تو زبان به مدح گشوده است.
دانکه از هیچ روی نتوان گفت
که نداند همی و نتواند
هوش مصنوعی: بدان که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که فردی چیزی را نمی‌داند یا نمی‌تواند آن را انجام دهد.
ماند یک چیز آنکه خود نکند
گرچه حالی تواند و داند
هوش مصنوعی: تنها یک چیز باقی مانده که فرد نمی‌تواند آن را انجام دهد، اگرچه ممکن است حالتی برایش پیش بیاید و خود نیز از آن آگاه باشد.
زانکه بر بی‌نیاز واجب نیست
کز پی نفع کس قضا راند
هوش مصنوعی: چون کسی بی‌نیاز است، نیازی به تلاش برای جلب نفع هیچ‌کس ندارد.
لم در افعال او نیاید از آن
که سبب در میانه بنشاند
هوش مصنوعی: عمل او هیچ گاه به اشتباه نیفتد؛ زیرا به خاطر وجود دلیل و سبب در میان، همیشه درست و صحیح انجام می‌شود.
غنی مطلق از غرض دورست
فعل او کی به فعل ما ماند
هوش مصنوعی: خداوند بی‌نیاز و بی‌غرض است، اعمال او هیچ وابستگی به کارهای ما ندارد.
هیچ تدبیر نیست جز تسلیم
خویشتن بیش از این نرنجاند
هوش مصنوعی: هیچ راه حلی وجود ندارد جز اینکه خود را تسلیم کنیم و دیگر از چیزی ناراحت نشویم.