شمارهٔ ۱۷ - در مدح ملکالوزرا بدرالدین طوطی بکبن مسعودبن علی
طوطی ای آنکه ز انصاف تو هر نیمشبی
بلبل شکر به عیوق کشد زمزمه را
ای شبان رمه آنکه تویی سایهٔ او
نیک تیمار خور ای نیکشبان این رمه را
گرگ را دمدمهٔ فتنه همی گوید خیز
به غنیمت شمر این تیرهشب و این دمه را
تن در آن خدعه مده زانکه یکی زن رمه نیست
کش توان کآبش فدا ساختن این دمدمه را
همه با داغ خدایند چه خرد و چه بزرگ
نیک هشدار که تا حشر ضمانی همه را
شمارهٔ ۱۶ - در هزل گوید: گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردیشمارهٔ ۱۸ - در هجا گوید: مینبینی که روزگار چه کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.