گنجور

غزل شمارهٔ ۹۹

نه چو شیرین لبت شکر باشد
نه چو روشن رخت قمر باشد
با سخنهای تلخ چون زهرت
عیش من خوشتر از شکر باشد
تو به زر مایلی و نیست عجب
میل خوبان همه به زر باشد
کار عاشق به سیم گردد راست
عشق بی‌سیم دردسر باشد
دایم از نیستی عشق توام
هر دو لب خشک و دیده تر باشد
در فراق تو عاشقان ترا
همه شبهای بی‌سحر باشد
عشق و افلاس در مسلمانی
صد ره از کافری بتر باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه چو شیرین لبت شکر باشد
نه چو روشن رخت قمر باشد
هوش مصنوعی: نه لب‌هایت شیرین است که شکر را به یاد آورد، نه چهره‌ات آن‌قدر روشن است که به یاد قمر بیفتد.
با سخنهای تلخ چون زهرت
عیش من خوشتر از شکر باشد
هوش مصنوعی: سخنان تلخ و دردناک تو برای من از شیرینی شکر هم دلپذیرتر است.
تو به زر مایلی و نیست عجب
میل خوبان همه به زر باشد
هوش مصنوعی: تو به طلا علاقه‌مندی و این چیز عجیبی نیست، چون همه زیبا رویان نیز به طلا تمایل دارند.
کار عاشق به سیم گردد راست
عشق بی‌سیم دردسر باشد
هوش مصنوعی: عاشق وقتی به سیم و زنجیر عشق متصل می‌شود، کارش آسان‌تر می‌شود، اما عشق بدون ارتباط و اتصال، دردسرهای زیادی به همراه دارد.
دایم از نیستی عشق توام
هر دو لب خشک و دیده تر باشد
هوش مصنوعی: هر لحظه که به عشق تو فکر می‌کنم، در درونم احساس خشکی و کمبود وجود دارد، اما اشک‌هایم ریشه در این عشق دارند.
در فراق تو عاشقان ترا
همه شبهای بی‌سحر باشد
هوش مصنوعی: عاشقان در دوری تو، تمام شب‌هایشان بدون صبح و روشنایی خواهد بود.
عشق و افلاس در مسلمانی
صد ره از کافری بتر باشد
هوش مصنوعی: عشق و فقر در وجود یک مسلمان، از کفر و بی‌ایمانی بسیار بدتر است.