غزل شمارهٔ ۹۶
دست در وصل یار مینرسد
جز غمم زان نگار مینرسد
عشق را گرچه آستانه بسیست
هیچ در انتظار مینرسد
از شمار وصال دوست مرا
جز غم بیشمار مینرسد
در غم هجر صبر من برسید
دل به مقصود کار مینرسد
چند در انتظار خواهی ماند
خبر وصل یار مینرسد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دست در وصل یار مینرسد
جز غمم زان نگار مینرسد
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از وصال معشوق به من میرسد، غم است و از آن نگار زیبا چیزی به من نمیرسد.
عشق را گرچه آستانه بسیست
هیچ در انتظار مینرسد
هوش مصنوعی: عشق گرچه راههای زیادی دارد، اما هیچکس نمیتواند به انتظار رسیدن به آن بنشیند.
از شمار وصال دوست مرا
جز غم بیشمار مینرسد
هوش مصنوعی: از زمانی که به وصال عشق نرسیدهام، جز غم و اندوه بیپایان نصیبم نشده است.
در غم هجر صبر من برسید
دل به مقصود کار مینرسد
هوش مصنوعی: در فقدان عشق، صبرم به نتیجه نمیرسد و دلم به هدفی که میخواستم نمیرسد.
چند در انتظار خواهی ماند
خبر وصل یار مینرسد
هوش مصنوعی: چقدر دیگر باید منتظر بمانی؟ خبر رسیدن معشوق هرگز به تو نمیرسد.