گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳

درد تو صدهزار جان ارزد
گرد تو نور دیدگان ارزد
نه غمت را بها به جان بکنم
که برآنم که بیش از آن ارزد
گرچه بر من یزید عشق غمت
دل و عقل و تن و روان ارزد
هجر تو بر امید وصل خوشست
دزد مطبخ جزای خوان ارزد
از ظریفان به خاصه از چو تویی
قصد جانی هزار جان ارزد
درد از چاکرت دریغ مدار
سگ کوی تو استخوان ارزد
یاد کن بنده را به یاد کنی
دزد دشنام پاسبان ارزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد تو صدهزار جان ارزد
گرد تو نور دیدگان ارزد
هوش مصنوعی: درد و غم تو به اندازه‌ی ارزش هزار جان می‌ارزد و نوری که از وجود تو می‌تابد، ارزش دیده‌های همه را دارد.
نه غمت را بها به جان بکنم
که برآنم که بیش از آن ارزد
هوش مصنوعی: من برای غمت ارزش جانم را خرج نمی‌کنم، زیرا برای من ارزش بیشتری دارد که زندگی‌ام را صرف چیزهای بهتر کنم.
گرچه بر من یزید عشق غمت
دل و عقل و تن و روان ارزد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عشق و غم تو، دل و عقل و تن و جانم را به زحمت می‌اندازد، اما همه‌ این‌ها برایم ارزشمند است.
هجر تو بر امید وصل خوشست
دزد مطبخ جزای خوان ارزد
هوش مصنوعی: دوری تو برای من در انتظار وصالت خوشایند است، همان‌طور که دزد مطبخ نیز به خاطر دزدی غذا، کیفر را قبول می‌کند.
از ظریفان به خاصه از چو تویی
قصد جانی هزار جان ارزد
هوش مصنوعی: از میان افراد با ذوق و هنرمند، کسی مثل تو ارزش جان‌های زیادی را دارد.
درد از چاکرت دریغ مدار
سگ کوی تو استخوان ارزد
هوش مصنوعی: نگذار درد و رنج تو را آزار دهد، چرا که وفاداری و محبت من به تو ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.
یاد کن بنده را به یاد کنی
دزد دشنام پاسبان ارزد
هوش مصنوعی: اگر تو به یاد من بیفتی، حتی دزد و دشنام‌گو هم ارزش دارد.