گنجور

غزل شمارهٔ ۹۰

دل راه صلاح برنمی‌گیرد
کردم همه حیله درنمی‌گیرد
معشوقه دگر گرفت و دیگر شد
دل هرچه کند دگر نمی‌گیرد
الحق نه دروغ راست باید گفت
معذور بود اگر نمی‌گیرد
من تختهٔ عاشقی ز سر گیرم
هرچند که او ز سر نمی‌گیرد
دادم دو جهان به باد در عشقش
ما را به دو حبه برنمی‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل راه صلاح برنمی‌گیرد
کردم همه حیله درنمی‌گیرد
هوش مصنوعی: دل من راه درست را نمی‌شناسد و هر تلاشی که می‌کنم، به نتیجه نمی‌رسد.
معشوقه دگر گرفت و دیگر شد
دل هرچه کند دگر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: معشوقه دیگری را انتخاب کرد و دل من به حال اولین عشق تغییر کرده است. هرچه او انجام دهد دیگر برایم تاثیری ندارد.
الحق نه دروغ راست باید گفت
معذور بود اگر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: حقیقت این است که باید صادقانه سخن گفت، و اگر کسی نتواند این کار را انجام دهد، قابل بخشش است.
من تختهٔ عاشقی ز سر گیرم
هرچند که او ز سر نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، بار دیگر از نو شروع می‌کنم، هرچند او تمایلی به این کار ندارد.
دادم دو جهان به باد در عشقش
ما را به دو حبه برنمی‌گیرد
هوش مصنوعی: من دو جهان را در عشق او فدای او کردم و او به خاطر ما حتی به دو دانه گندم هم اهمیت نمی‌دهد.