غزل شمارهٔ ۸۸
مرا صورت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد
مرا بیکار بگذارد سر کاری دگر گیرد
دل خود را دهم پندی اگرچه پند نپذیرد
که بگذارد هوای او هواداری دگر گیرد
ازو دوری نیارم جست ترسم زانکه ناگاهی
خورد زنهار با جانم وفاداری دگر گیرد
اگر زان لعل شکربار بفروشد به جان مویی
رضای او بجوید جان خریداری دگر گیرد
گل باغ وصالش را رها کردم به نادانی
به جای گل ز هجر او همی خاری دگر گیرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا صورت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد
مرا بیکار بگذارد سر کاری دگر گیرد
هوش مصنوعی: دلِ من دیگر هیچ امیدی به کسی ندارد و تنها مانده است. به جای اینکه به من توجه کند، به دنبال کار دیگری رفته است و من را به حال خود رها کرده.
دل خود را دهم پندی اگرچه پند نپذیرد
که بگذارد هوای او هواداری دگر گیرد
هوش مصنوعی: اگرچه دل من به نصیحت گوش نمیدهد، اما باز هم میخواهم دل را نصیحت کنم که بهتر است به عشق و علاقهی دیگری روی بیاورد.
ازو دوری نیارم جست ترسم زانکه ناگاهی
خورد زنهار با جانم وفاداری دگر گیرد
هوش مصنوعی: من از او دور نمیشوم، زیرا میترسم که ناگهان به من جفا کند و آسیب بزند. من به او وفاداری دارم و نگرانم که این وفاداری به نوعی تغییر کند.
اگر زان لعل شکربار بفروشد به جان مویی
رضای او بجوید جان خریداری دگر گیرد
هوش مصنوعی: اگر آن لبهای شیرین و دلنشین را بفروشد، باید برای به دست آوردن رضایت او حتی به قیمت جان هم تلاش کرد؛ زیرا کسی دیگر جانش را به بهای عشق او خواهد خرید.
گل باغ وصالش را رها کردم به نادانی
به جای گل ز هجر او همی خاری دگر گیرد
هوش مصنوعی: به دلیل نادانی، گل زیبای وصالش را رها کردم و به جایش حسرت و دلتنگی او را با خود حمل میکنم، که مانند خار به قلبم میزند.
حاشیه ها
1392/03/31 09:05
مسعود ب
غلط املائی در مصرع اول. "صوت" باید "صورت" باشد.
1393/02/05 00:05
در بیت نخست صورت درست است که اشتباها صوت درج شده است