غزل شمارهٔ ۸۳
ای مانده من از جمالِ تو فرد
هجرانِ تو جفتِ محنتم کرد
چشمیست مرا و صدهزار اشک
جانیست مرا و یک جهان درد
گردونِ کبودپوش کردهست
در هجرِ تو آفتابِ من زرد
در کارِ تو من هنوز گرمم
هان تا نکنی دل از وفا سرد
جفتِ غمم و خوش است آری
اندی که منم ز دردِ تو فرد
با منتِ چون تویی توان ساخت
زهرِ غمِ چون تویی توان خوَرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مانده من از جمالِ تو فرد
هجرانِ تو جفتِ محنتم کرد
هوش مصنوعی: ای عشق من، زیبایی تو در دلم مانده و دوری تو مرا در زنجیر مشقات قرار داده است.
چشمیست مرا و صدهزار اشک
جانیست مرا و یک جهان درد
هوش مصنوعی: چشمی دارم که پر از اشکهاست و جانم پر از درد و رنجهایی است که تمامی ندارند.
گردونِ کبودپوش کردهست
در هجرِ تو آفتابِ من زرد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر دوری تو به رنگ کبود درآمده و خورشید من نیز به خاطر این فراق رنگش زرد شده است.
در کارِ تو من هنوز گرمم
هان تا نکنی دل از وفا سرد
هوش مصنوعی: من هنوز در پیِ تو و کارهای تو هستم، تا زمانی که دل تو از وفاداری سرد نشود.
جفتِ غمم و خوش است آری
اندی که منم ز دردِ تو فرد
هوش مصنوعی: غم من و خوشحالی من با هم همراه است، البته کمی از درد تو جدا شدهام.
با منتِ چون تویی توان ساخت
زهرِ غمِ چون تویی توان خوَرد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو دلیلی برای غم و ناراحتیام هستی، اما محبت و لطف تو میتواند این درد را قابل تحمل کند.