گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶

بدیدم جهان را نوایی ندارد
جهان در جهان آشنایی ندارد
بدین ماه زرینش در خیمه منگر
که در اندرون بوریایی ندارد
به عمری از آن خلوتی دست ندهد
که بیرون از این خیمه جایی ندارد
به نادر اگر بازی راست بازد
نباشد که با آن دغایی ندارد
نیاید به سنگی در انگشت پایی
که تا او درو دست و پایی ندارد
به معشوق نتوان گرفتن کسی را
که تا اوست با کس وفایی ندارد
بکش انوری دست از خوان گیتی
چنین چرب و شیرین ابایی ندارد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدیدم جهان را نوایی ندارد
جهان در جهان آشنایی ندارد
هوش مصنوعی: به دنیا نگاهی انداختم و دیدم که هیچ صدایی ندارد و در این دنیا هیچ آشنایی حس نمی‌شود.
بدین ماه زرینش در خیمه منگر
که در اندرون بوریایی ندارد
هوش مصنوعی: به این ماه طلایی‌اش در خیمه‌ام نگاه نکن، زیرا در درونش چیزی برای نمایش ندارد.
به عمری از آن خلوتی دست ندهد
که بیرون از این خیمه جایی ندارد
هوش مصنوعی: این عمر به قدری ارزشمند است که نباید اجازه دهیم از آن دور شویم، زیرا جایی جز این زندگی برای ما وجود ندارد.
به نادر اگر بازی راست بازد
نباشد که با آن دغایی ندارد
هوش مصنوعی: اگر کسی به نادر (یعنی شخصی با ویژگی‌های خاص) صادقانه بازی کند، نباید نگران باشد که با او تقلبی در کار است.
نیاید به سنگی در انگشت پایی
که تا او درو دست و پایی ندارد
هوش مصنوعی: هیچ سنگی نمی‌تواند به پای کسی که در آنجا راهی ندارد، بیفتد.
به معشوق نتوان گرفتن کسی را
که تا اوست با کس وفایی ندارد
هوش مصنوعی: کسانی که خلوص و وفاداری ندارند، نمی‌توانند به محبوبی دست یابند که خود به کسی وفا نمی‌کند.
بکش انوری دست از خوان گیتی
چنین چرب و شیرین ابایی ندارد
هوش مصنوعی: انوری، از زندگی دلپذیر دنیوی که اینقدر لذیذ و خوشمزه است، دست بکش.