گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳

به بیل عشق تو دل گل ندارد
که راه عشق تو منزل ندارد
قدم بر جان همی باید نهادن
در این راه و دلم آن دل ندارد
چو دل در راه تو بستم ضمان کیست
که هجرت کار من مشکل ندارد
بهین سرمایه صبر و روزگارست
دلم این هر دو هم حاصل ندارد
کرا پایاب پیوند تو باشد
که دریای غمت ساحل ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بیل عشق تو دل گل ندارد
که راه عشق تو منزل ندارد
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر عمیق و دشوار است که دل گل نیز از آن بی‌خبر است و نمی‌تواند به آن راه یابد، چرا که مسیر عشق تو به جایی نمی‌رسد.
قدم بر جان همی باید نهادن
در این راه و دلم آن دل ندارد
هوش مصنوعی: در این مسیر باید با تمام وجود پیش رفت، اما دلم جرأت این کار را ندارد.
چو دل در راه تو بستم ضمان کیست
که هجرت کار من مشکل ندارد
هوش مصنوعی: وقتی که قلبم را برای تو بستستم، چه کسی می‌تواند ضمانت کند که مسافرت و جدایی برای من آسان خواهد بود؟
بهین سرمایه صبر و روزگارست
دلم این هر دو هم حاصل ندارد
هوش مصنوعی: بهترین دارایی در زندگی، صبر و گذر زمان است، ولی دلم از این دو هیچ بهره‌ای نمی‌برد.
کرا پایاب پیوند تو باشد
که دریای غمت ساحل ندارد
هوش مصنوعی: هر کس که به تو وابسته باشد، باید بداند که غم تو مانند دریایی است که ساحل ندارد.